سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیدار می نمایی و پرهیز می کنی

اینچنین بازار خود و آتش ما تیز می کنی

 

 

+ سعدی






تاریخ : جمعه 97/6/2 | 4:46 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

آدم ها تکه هایی را میخواهند که برش حال و دل شان باشد . ‌. .

از بی ارزش ترین ها و خردترین ها گرفته

تا با ارزش ترین ها و بزرگترین ها

از یک تکه کیک

تا یک تکه دین

!

 

 

+ذهنم پراکنده بود و نوشتم

+ ادامه خواهم داد...شاید با ویرایشی دگر 

+ گفتن، جان،کندن، است ، و، شنیدن، جان، پروریدن....شمس تبریزی






تاریخ : جمعه 97/6/2 | 3:57 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

از سینه ی آسمان پرنده ای خونین بال

دو چکه ی خون چکاند بر دشت خیال

یک قطره به رو چکید و شد خال لبی

وین قطره دلی که می دود در پی خال

 

 

+ استاد عزیزم، محمود فتوحی رود معجنی

+ دانشکده ادبیات 

+ مسیر نگاهم افتاد به وبلاگ تون،همچین دلم کلاسای خوشمزه تون رو خواست که نگو :)

+ زرقانی،صالحی نیا،فتوحی،مهدوی،مرتضایی...ادبیات در مقطع کارشناسی چند تا استاد به معنی واقعی کلمه داشته باشه همینان...خِلاااااااص

.






تاریخ : جمعه 97/6/2 | 3:35 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

.

.

.

تاید

پسته

پیاز

تخم مرغ

فیلتر شدن یا نشدن تلگرام تموم شد

بند کردن به حذف شدن یا نشدن کنکور!!!

 

+خوبه هی هرازگاهی یه موضوع رو بندازین وسط میدون،حواسارو منعطف اونجا کنین، گوشه میدون آستینارو بالاتر بزنین،وقتی لقمه پدر مادر دار  میگیرین،لبه آستین چربی نشه

+نچ! آخی!خدا نکرده کنکور حذف شه خب مافیای طفلی چیکا کنن؟این همه دزد از کجا سیر شن ؟ نکنه باید برن بیل بزن کمرشون دو شقه شه! یا فنرش بپره تو جوب !

+مثلا مسئول میگه: الان عهد نمی بندم چون باید ساز و کار ها مشخص بشه...راس میگه، در بخور بخور اینور تخته شه باید قبلش تدبیر  و لایحه یه دروازه دیگه ارائه شده باشه دیگه!

+در دولت تدبیر و امید با کلیدی که اینقد امید بهش چسبیده گند گرفته،یه سیصد چهارصد سال دیگه وضعیت مشخص میشه! نوادگان بخوانند و بدانند و بمانند به ....احسنت! امید!

+خدا آخر و عاقبت این ملت رو با این دولت که عمرا ، با اون دولت ختم بخیر کنه

+، حکومتِ علوی






تاریخ : پنج شنبه 97/6/1 | 4:2 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

سوفیا

دلم برای خنده ی خوشگلش و چال خوشگترش و اون ذوق ضمیمه ش تنگ شده

همکلاسی چهار ساله‌ دانشگاه

شاگرداول کلاس ردیف اول نشین جلو جا استادی 

تر و تمیز و اتوکشیده و براق

شونصد رنگ خودکار داشت

خرخون ، کرم کتاب، یا هرچی که می نامید 

بزرگ شده در خانواده مرفه و خب نازشون بکش  به نظرم سرد و گرم نچشیده و شکننده

برام جالب بود که می گفت ما نماز نمی خونیم اما ماهواره هم نداریم

یه سری اصول انسانیت رو خوب رعایت می کرد

اصطلاحا عقده ای نبود و با ما چادریا و مثلا فاز مذهبی ها هم خوب می جوشید

از دماغ فیل افتاده نبود اما حساس

وقتی ما شیطنت می کردیم ، اون داشت جزوه می نوشت

وقتی ما تریا بودیم، اون داشت مقاله می خوند

وقتی ما سلف بودیم،اون داشت کتاب می خوند

وقتی ما سایت دنبال دانلود فیلم و اهنگ و کلیپ بودیم، اون داشت سایت های علمی-پژوهشی رو زیر و رو می کرد و فلان مدخل و پایان نامه رو که به تازگی جویده بود، هضم می کرد

وقتی ما نمازخونه استراحت می کردیم، اون  تو اتاق اساتید و کتابخونه و سالن مطالعه بود

وقتی سر کلاس کله مون تو کاریکاتور کشی اساتید و بازی و گوشی و چرت و پرت نویسی و خر بال دار گوشه دفتر کشی و لواشک و آجیل و چیپس و پفک و آدامس و آهنگ و خواب بود اون داشت سوالاشو از استاد رفع اشکال می کرد

وقتی ما خونه خندوانه و سایر کانالارو چرخ میزدیم اون داشت پاور ارائه جلسه بعد رو اماده یا فلان فصل رو پیش خونی میکرد یا منابع معرفی شده مازاد بر منبع اصلی رو تورقی و زیر نکات مهمش خط می کشید اونم چی؟ با دست؟ عمرا! با خط کش...ینی اعصاب داشت هاااا

اما همه دوسش داشتیم‌..مهربون و نمکین بود و با اهلش با جنبه

اما گاهی وقتا فک می کردم،که چی؟ همششششش درس خونده فقط؟

از زندگی فقط همینو می خواد؟

لذتی که ما از دور هم بودن و بگو بخند و شیطنت و اذیت کردن  داشتیم و کیفی که حتی تو فعالیت های مذهبی،مهدوی،حوزوی و... می بریم،اون داره؟

پس فردا می افته میمیره،هیچی،فقط درس؟

 






تاریخ : پنج شنبه 97/6/1 | 2:27 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.