سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همچنان در صف انتظــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ........

 

 

 

 

 

 

(کل کره زمین برن، باز من می مونم...اشکال نداره، ما که از رو نمی ریم...بالاخره کاروانت غلام سیاهم می خواد دیگه... می نویسم گریه نمیکنم ؛ بی قراری نمی کنم،اما تو باور نکن...ارادتمندبیشتر از قبل)






تاریخ : چهارشنبه 95/10/8 | 10:50 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

شدیدا اعتکاف می خوام

 با همون نجوای "هوای حسین"

 

 

من، ملیحه،نگار،ازاده

اقا جان خداییش کیف کردین اصن چه جور خاطرخواه دارین¿¿¿  چه جوری هممون بال قرض کردیم خوندمونو رسوندیم صفحه لبیک

هممون دل می زدیم،هر یکی یه جا،من با سیستمای سایت، نگار با سیستمای سرچ کتابخونه،ازاده ی جا دیگه، ملیحه ی ور دیگه

 

این وسط

چشمای نگار عاشقانه تر برق میزد

خدا کنه امید چشماش ب اشک برسه... عجیب غریب دلم می خواد اسمش تو لیست باشه






تاریخ : سه شنبه 95/10/7 | 6:24 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

نمی دونم کجا شنیدم یا شایدم دیدم که:

"حال خوب من ، با تو امضا شده"

اما تو واژه هاش، تو رو چشیدم

 

 

 

منی که نمی دونم اینبار امضا زدی یا نه،منی که بی قرارم تا رسیدن صفحه الکترونیکی صبح،منی که نمی دونم روزامو چه جوری شب می کنم،نصفه شبی دل نگرون هفتمین روز هستم، اره، همین منم که امضا زده و نزده

دلم رفته... که تو قبل تر روی صفحه ی دیگه ای امضا زدی

امضا زدی که ول بکن نیستم،امضا زدی که از رو نمی رم






تاریخ : سه شنبه 95/10/7 | 1:7 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

با اینکه بارها بهش گفته بودم بعضی موقع ها که با فاطمه بحثمون میشه ، بد سر هم داد می زنیم  و ی جورایی بهش سرنخی از اون روی گندم  داده بودم،اتفاقی از روحیم صوبت کرده بودم،اما انگار دلش نمی خواست ورژن عصبی منو باور کنه، حقم داشت بس که چهار سال از من مسخره بازی و خنده دیده بود

سرشو بالا آورد ،نگاهی که پر از تعجب بود و لبخند ریزی،نگام کرد و گفت:

یعنی ریحان تو اینطوری هم می تونی باشی¿¿¿¿

توجهی نکردم که عمق این تعجب و سوالش به بعد اعتقادی وجودم بود یا بعد اخلاقی¿¿¿!!!

نگاش کردم و با قاطعیت تمام و همون لبخند ریزه گفتم:

آره، منتها چون تو تاحالا به اعمال من نپیچیدی این روی منو ندیدی، شماها همش اون روی شر و شوخ و شیطون و بگو بخندای منو دیدین واس همینم تعجب می کنین

من اجازه نمی دم که درموردم فلان کنن که تحقیر شم والا  لگد می زنم زیر همه چی

من تست کردم،با بعضیا باید مقابله ب مثل کرد تا متوجه رفتارشون بشن

 

هیچی دیگه، طفلک کوپ کرد که تا حالا با کی می رفته سیزده بدر

:)






تاریخ : دوشنبه 95/10/6 | 11:42 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

برج زهرمار چیست¿¿¿ 

حال قد علم کرده ی من






تاریخ : دوشنبه 95/10/6 | 11:17 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.