سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آدم را میل جاودانه شدن
از پله های عصیان بالا برد
و در سراشیبی دلهره ها
توقف داد
از پس آدم،آدمها
تمام خاک را
دنبال آب حیات دویدند
سرانجام
انسان به بیشه های نگرانی کوچید
و در پی آن میل
جوالهای زر را 
با خود به گور برد تا امروز
و ما امروز
چه روزهای خوشی داریم
و میل مبتذلی که مدام ما را
به جانب بی خودی و فراموشی می برد ...

 

سلمان هراتی_مولانا

+ هیچ می دانی آیا ساعت بعد چه درسی داریم ¿¿¿

زنگ اول دینی، آخرین زنگ حساب!

ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام 

درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام

هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاکیان 
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم کرده ام

آهـــــم چو برافلاک شد اشکــــم روان بر خاک شد 
آخـــــر از اینجا نیستم ، کاشـــــانه را گم کرده ام

درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم 
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم کرده ام 

از حبس دنیا خسته ام چون مرغکی پر بسته ام 
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم کرده ام

در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان 
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم کرده ام

گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم کرده ام

 






تاریخ : سه شنبه 97/2/18 | 1:13 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

دلم خیلی زود تنگ صحن و سرای خانمی تان شد بانو جان

عجب دل ناکندنی شدید روز وداع ،گوشه ی صحن ،رو به نگاهتان،باران چشمان،هست که یادتان ¿¿¿

 

 

+ بی کسی را با وصال خویش حل کردیم ما

خویش را در صحن آیینه بغل کردیم ما

+ یادِ حالِ خوبِ بدِ روزِ اولینِ قدمِ زیارتِ بعد از 13 سال دوری_ من و شما و فواره و دلواره _صحن آیینه

+ در این سفر، چندین بار مسیر دل را به دل خانه تان انداختید

+ قم _ جمکران.... حواشی اش بماند...نظر بقیه بماند...من این سَفَرَک را به جان دوست می داشتم که جان شد...خوش گذشت

+ جانا قبول گردان این جست و جوی ما را

بنده و مرید عشقیم برگیر موی ما را

+ مولانا






تاریخ : سه شنبه 97/2/18 | 12:43 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

حیا

دوسِت دارم

بمون برام

 

+ خداوندا مگیرش ز دامان ما ضعیف النفسان

 

+ حیای دست ها_چشم ها_زبان_پاها_ قلب_و هر انچه که به علم خدایی می دانی و به جهل بندگی نمی دانیم

 

+ چه خوب بود 

قدیم

دل داشت حیا

خانه ها داشت حیاط

حوضکی بود..

دنبال هم..

آواز یکرنگی

مادرامان از ته دل ذوق

پدرامان خنده از سر شوق

هندوانه سرخی بود

چه دائم لبخندی داشت بابا بزرگ

بوی بهشت می داد دامن مادر بزرگ

تا که می آمد

عمو، دایی ...

آرزو بود، پاهامان روی زمین...

تاریخ گذشت

چه نجیب بود روزگار

 

+ این حدیث از خـاتـمِ پیغمبـران است

او که ما را همچو جانِ جانِ جان است

هرگز ایمان و حیا از هم جدا نیست

گر برند این را دگر همراهِ آن است

 

+ سید محمد هاشمی_سلیمان ابوالقاسمی






تاریخ : شنبه 97/2/15 | 3:13 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

نشید الوطنی و مدیحه بصوت الحزین الشهید جهاد مغنیه الذی یقول الی امه:

اماه انی راحل

و الملتقی عند الحسین

اماه لا لا تحزنی

اماه لا لا تحزنی

اماه لا لا تحزنی

اماه...

 

+ جهاد مغنیه_یک پسر_یک مرد_یک بنده_یک مرید

+ سوز نَفَس حقی که قلبت رو می پوکونه

+ بلوتوثی شیرین از جانب ناهید جان در اشک های شیرین احیا نیمه شعبان_حرم بانو حضرت معصومه س

 

 

 






تاریخ : شنبه 97/2/15 | 2:8 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

الان داشتم فکر می کردم

چه جالب!

من

مثلا اگر همان "ریحان" 18 سالگی بودم باید برای گم شدن عکس های جشن فارغ التحصیلی م موی سرم سفید می شد...

و چه خوب است که آن ریحان نیستم ...

وابسته هر چیزی نمی شوم و راحت تر زندگی میکنم...

حتی اگه برایش اخمی به ابرویم بیاید و لبی آویزان شود، زود می گذرد...زود تر از آنکه دقّم دهد...

 

 

+ من همونی ام که با اینکه دل خوشی از تولدم نداشتم و ندارم ولی یادمه تا چند سال پیشا تا پلاستیک ریزه ای هرچند زشت! یا هرچیز بی ارزش در نظر دیگران رو اگه دوستی بهم میداد که کادوی تولدم یا هر کادویی ب هر مناسبتی توش بود نگه می داشتم رو چشام و دیگران رو با جیغ و فریاد و بعضا به هفت سوراخ قایم کردنشون برحذر می داشتم و دزدگیر و سگ نگهبان و در صورت خال افتادن بهش وزن کم می کردم ولی حالا...نع...

خوبه که راحت تر از قبلا" دل می کنم"  که راحت تر "دل دهم"

 

+ اشتباه نشود! انسان ها برام بی ارزش نشوند...آدم ها چرا

+ لازم به ذکر نیست که در نظرم ارزش انچه به من می رسد بستگی دارد از  ارزشمندی نفس و نَفَس که برسد تا چه برسد






تاریخ : شنبه 97/2/15 | 1:42 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.