مصاحبهَ کْ :
+نوروز خود را چگونه گذراندید¿¿¿
- پست وبلاگ
+و دیگر¿
- در خواب
+به انضمامِ¿
-تورق کتاب
+و مورد آخر¿
-جنگ اعصاب
حسرت ترسناک این روزهایم این است که ماه رجب تمام شود و جیب های من از شیرینی های شکلاتْ لحظه هایش خالی باشد!!!
+می دانید!اصلا باید از شیرینی این ماه مرض قند گرفت...
+ مزه ات را دوست دارم... کمی سلانه سلانه قدم بردار...نرو
+ خیلی دلم میسوزه واس روزایی که هی ب دلایل مختلف تصمیم می گیرم روزه بگیرم و هی یک چیزی می شود که نمی شود مثل همین اخیر جسما...قلب درد آغشته به ضعف و غشو افت فشار و تهوع و سنگینی و تنگی نفس و...میدانید ! وقتی روزه بودم و مجبور شدم روزه ام را باز کنم و حتی روز بعدش را به قاعده: لاضرر و لاضرار فی الاسلام روزه نگیرم که زودتر سرِپا شوم ،بین همه دردهایم و اشک هایم چه یادم می آمد¿¿¿
کمی و فقط کمی درک کردم حس و حال آنهایی را که رمضان و خوشمزه گی هایش می آید ولی جسم شان اجازه نمی دهد که روزه بگیرند،منع پزشکی دارند،جوان هستند و منع پزشکی دارند، و هر سحر و افطار آب و نان بغض و حسرت می خورند...
+ خب حالا شاید بعضی ها سبک مغزانه هم پیدا شوند و بگویند: خوش به حالت است که! تو که باید بشکن هم بزنی دو دستی! هم این دنیا می خوری هم آن دنیا مواخذه نمی شوی! به این تیپ آدما چه می توان گفت جز: خفه شو لعنتی!!!!!
+ خاله مهری خاله خیلی پرماجرای منه
پر از حوادث و اتفاقات و تجربه و خاطره های مختلف خوشمزه و بدمزه ست.میگفت:
اون موقع ها جوون بودم،سر گیر و دار شوهرم محمد و اذیت کردناش و جوش زدنام یه همسایه داشتم یه بار ورداشت بهم گفت:
___ببین فلانی! یه روزی برسه ک جوش هم نتونی بزنی___
خاله میگفت: منکه اون موقع بچه سال بودم با خودم گفتم: ینی چی¿ این زنه چی میگه واس خودش! جوش نتونی بزنی ینی چی! جوش رو که هر موقع سر هرچی بخوای میزنی دیگه...حرصی میشی
بععععععد گذشت تا الان که سنم بالا رفته به معنی حرف اون موقعش رسیدم که:
بخوای جوش بزنی ولی نتونی
چون اینقدر درد و مرض ادم میگیره ،تا بخوای جوش فلان موضوع رو بزنی می ببنی قلبت درد گرفت، جوش بهمان موضوع رو بزنی میبینی سرت درد گرفت،و....بنابراین بر حسب اهمیت موضوع می خوای جوش بزنی اما نمی تونی چون می بینی جوش زدی سکته کردی،جوش زدی سردرد گرفتی،جوش زدی معده ت اسید ترشح کرد،جوش زدی اینطور شد،اونطور شد... راست میگفت
+ خدایا برای همه شب هایی که نع، برای همه لحظه هایی که به نعمت "سلامتی" نه به همت "بی حسی" سر به آرامش خواب و رویا می گذاریم شکر... # مُسَکِنْ_روح_جسم
چقدر دوست دارم...
ماه رجب را
ساعت 2:44 بامداد...افسان در حال مسواک زدن... من در حال پست گذاشتن...
___صدای رد شدن موتور با سرعت میاد_____وووووووووو
افسان: هه!ملت دارن میرن جا بگیرن
ریحان:
+ سیزده به در_شهادت_تیکه_قدمت آیین زنبیل داری و زنبیل گذاری _پاتونم باز کنین بد نی_تا چفندر آباد زمین الله غلغله _تاخرخره_جوج_سیخ_آتیش_آت آشغال_والیبال_نینای نای_اوه اوه جنایته که گره تون بر فنا بره،عذرخواهی میکنم،منظورم بخت تون_هِرهِرهِر_در حرف نگنجد...
_____زنی که،مردانه ایستاد______
+ تصویر پررنگ حضرت زینب(س) برایم همین عبارت است
+ مادر_همسر_خواهر_دختر _ ای به قربان فواره خانمی هایت
+ابهت_غیرت_ای به قربان نعره حیدری یابن طلقایت مادرم
+ هیبت تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
+ حمیدرضا برقعی