سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چهارشنبه تو اتوبوس باز دیدمش

اومد جلو و پیشم

یه جوری باهام گرم میگیره انگار خیلییییی وقته منو میشناسه ولی من قدر اون با اون راحت نیستم 

یهو گفت:

ریحانه جان ، یه روز تو خط 88 دیدمت ، نشسته بودی همین گوشه (اشاره به صندلی) روت رو گرفته بودی اما مشخص بود خیلی دل شکسته و داشتی گریه می کردی!

مزاحمت نشدم

 

 

+ من که خیلی دلم خیلی وقتا میشکنه اما زینب کدوم روزش رو دیده بود ؟ کدوم روز دست دلم لو رفته بود؟نمیدونم

+ زبنب(س.آ) - دانشگاه مطهر-بسیج- اولین آشنایی ما در اردوی اخلمد بهار بود

+ گاهی هم آنقدر بد می شکنم که خودم میدانم  گریه های من در اتوبوس همیشه یواشکی نبوده و  نیست ، دل که پر باز کند پلک بی پروا پرواز می کند و تنها همتم این است ک آقایان نبینند والا خانم ها که نگاه ها و فکرهایشان هرچه باد، در نظرم، باداباد






تاریخ : شنبه 97/10/8 | 4:18 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

انگار گریه اش می گیرد مثل خواب گردها نگاه می کند ب آسمان

کت و شلوار و دستمال گردنش جوری قالب تن نشسته است که به زحمت می تواند گردنش را تکان بدهد

و عبارتی در کتاب مقدس آمریکا می درخشد... 

عبارتی نه از طلا

که برای جویندگان سر به زیر طلا:

و دیگر آسمان را نخواهی دید

 

خوک 

گردن کلفتی دارد

برای همین نمی تواند سرش را راحت تکان دهد.خوک تنها حیوانی ست که قادر به دیدن آسمان نیست به خاطر گردن کلفت اش.... و از همین رو نجس است

نه به خاطر ژنتیک

نه به خاطر خوردن مدفوع

نه به خاطر....

فقط به این دلیل که نمی تواند آسمان را ببیند تا ابدالدهر 

نجس

خواهد

ماند

!

 

ارمیا گریه اش گرفته است

میخواهد زار بزند

می خواهد سرش را به اسمان بالا بگیرد و بگوید : کجایی سهراب؟

اما

نمی تواند

+ از گوشه ای برون آی، ای کوکب هدایت

 

+ بیوتن- رضا امیرخانی

+  آسمان نوش 






تاریخ : شنبه 97/10/8 | 3:50 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

ارمیا آرام است

سهراب آرام نجوا می کند:

ماهی که پخت، آرام می گیرد...همه ی خامی مال وقتی ست که *نپخته* باشد...

 

+ بیوتن- رضا امیرخانی

+ آرام دیدمت !!! جز اینکه خسته ای ، نکند پخته ای ؟!!! 

+ پوووووف ! چقد خسته بود ، همه انرژی مو گرفت  اصن( دعوت تلفنی از دین پژوهان متقاضی حوزه برای پیش ترم)

+ خسته  با آروم فرق داره خانم ایمانی،مگر نه؟؟؟؟

- من الان آرومم یا خسته؟؟؟؟؟

+ شما آروم اید نه خسته.... ینی وقت وقتش شیطنتون رو  دارین هااا‌‌... آب نمی بینین والا شناگرین :)

+ شما آروم اید... من  خودم با اینکه پر هیجان ام و شر اما شخصیت های آروم رو دوست دارم اما خسته و بی روح رو نه...انرژی م رو می گیرند میشم مث خودشون

+ پخته ساز صبر و ظرفیت مان را خدایا.... راه های پر پیچ خم و خطرناک بر  مسیر عقل مان را ، دل مان را آن چنان که خیر توست ، بخیر بگذران

+ تو ایمان به خدا  ما پخته نمیشیم، داغ میشیم و این اشتباهه چون چون هر داغی بلاخره سرد میشه اما هیچ وقت هیچ پخته ای خام نمیشه...حاج آقا قرائتی

+ جوانی ، شاخه ای از جنون است... حضرت مصطفی ص

+ به جنون گناه زنجیر شدیم... راستی پیامبر رحمت مان، در کدامین آیه بود که تو حریص بر هدایت مان بودی و درکدامین آیه بود ما حریص بر وقاحت مان بودیم؟ منکه یادم نمی آید...نگو که آیه اش ، نام اش خجالت بود؟!!!

+ ما ماهی های مجنون ، به جنون خود متلاطم گشته ایم....به جنون آرام دین ،مجنون مان ساز...#جوانِ_امروز    #قرمه_سبزی

 






تاریخ : شنبه 97/10/8 | 2:56 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

عینک جان سلام

با شما نبودم عینک دودی جان

خودتون رو قاطی نکنید لطفا

مساله خونوادگیه

با اخوی تون ، عینک بی دود جانِ شبه طبی خودمون بودم که نبردبون ترقی رو یکی پس از یکی طی کرده و پروفسراشو از مخ عده ای گرفته و فقط مونده یه امضا و پیکچر اختصاصی با تایمز اونور ابی ها داشته باشه که پک شهرت ش کامل بشه و اسمان خراش رو نیز باز این بخراشه اونم با دسته ش!

خوبی ؟

شیشه هات که راضی اند از مردم؟

عزیزم خیلی دارند تحویلت می گیرند هاااا

چه خبره کلک؟

قدیما اینقد فیگوراتیو نبودی

اینقد پرپرستیژ نبودی

اینقد خودتو نمی گرفتی

اینقد اسپیشال نبودی

 

چه کردی با بالاخونه ملت این روزا؟

 

 

خب ادم ها این روزها که نه

 

خیلی روزهاست که دیوانه شده اند

 

دیوانه عینکی

 

یا همان

 

عینکی دیوانه

 

 

 

چه فرقی می کند؟.

 

دنبال پز

 

دنبال ادا و اطوار

 

دنبال باکلاسی

 

دنبال شیک بودن

 

دنبال پوچی 

 

اصن مرذم دیوانه شده اند

 

معلوم نیست چند چند اند با خودشون؟

همینارو می خوان از زندگی؟

بابا بچه مذهبیاااااا

شماها دیگه چرا ؟؟

شماها که پزتون شیکی دلتونه نه چشتون

 

معلوم نیست چرا تا تهش دنبال چیزایی میرند که معلوم الحال است تهش

 

دیوانه شده اند

 

نه

 

مجنون

 

نه 

 

مسحور

 

نه

 

مغلوب

 

نه

 

محبوس

 

مث این خل وضعا چشاشون سالمه ورمیدارن عینک ته استکانی شیشه ک اون قدیم مدیما بابابزرگامون و ننه یزرگامون تو قصه ها میزاشتند رو چشماشون ، با فریم مشکی، میزارن رو چشاشون و چه حااااالی می کنند که شدند ته کلاس و مد

یا مثلا ازین عینکای طلایی هری پاتری ک .... یا...

همه شبیه هم شدند اصن تو خیابون! داریم میرسیم به اصل: همه چشاشون ضعیفه مگر خلافش ثابت بشه

اپتومتریست ی آرزوست

 

عههههه من از دوستان خل و دیوانه عزیزم از همین تریبون اعلام عذرخواهی می کنم به خاطر عبارت پیشین در سطر بالا‌...شما ها چه گناهی کردین که به جای یه مشت جاهل غر بخورین! از قضا برخلاف تصور کثیر عامه شماها از همه ماها عاقل تر که هیچ ، بی آزار ترین‌‌‌

خود من در دیوانیت گاهی کم از هیچ کدوم تون ک ندارم هیچچچچچ تازه دوتا گل جلو هم هستم :)‌

 

اصلاح می کنم: مث این عقده ای هااااا ... یا حتی واژه ای که به حتم اینقدر شنیع است که در لغت نامه ی من یافت نمیشود که ارجاع شون بدم و تصدیق کنم!

 

بزرگوارا وات د فاز؟

این حرکت دسته جمعی تون الان عوض شکر نعمت سلامتیه چشاتونه؟

وقتی سخافت در جامعه ای ارزش میشه، مغزها تعطیل میشه!

یکی یه غلطی می کنه همه برمیدارند فرت و فرت کپی پیست می کنند ک از غلط بقیه عقب نمونند!

 

وقتی قدرارزش های وجودی رو نمی دونند و ماکسیمم افتخار و ارزشمندی رو همرنگ جماعت شدن می دونند

ماکسیمم شان و شخصیت و تمدن رو اویزون کردن این و اون به خودشون می دونند

وقتی ماکسیمم عزت و کرامت روح رو مینیمم کردن جسم به چهار تا خرت و پرت روشنفکرانه میدونند

 

حیف ک خوابم میاد و حسش نیست بیش از این بهتون تیکه بندازم...بی زحمت خودتون خجالت رو در اب حل نموده و روزی سه جرعه بیاشامید یا حتی اوه این مزه ش تلخه واستون می تونین هر چند ساعت یه بار ، کپسول عقل سلیم بندازین بالا

ددر نهایت میهمان تون کنم به  ذکری جمیل:

گندگی عینک هاتان بر صورت هاتان مانا!

خدا شفاتون بده انشاءالله

همین

 






تاریخ : شنبه 97/10/8 | 2:8 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

+ شایداز همان اول اشتباه کردیم.هم تکست ما متفاوت بود هم کانتکست ما!

- ارمیا دستی به گونه هایش می کشد و ریشش را مرتب می کند، زبری ریش را تا گودی چانه دنبال می کند:

تصور من این بود که تکست ما یکی ست و با کانتکست کنار می آییم...

کتابی بودیم با یک متن

اما

با حروف چینی و صفحه بندی و صحافی متفاوت

 

Text:متن 

Context:زمینه

 

+ گاهی وقت ها فکر می کنم من چه گناهی داشته ام الا دوست داشتن تو؟؟؟

 

- ترسم از این است که دیگر، همینقدر هم گناه کار نباشی

 

+ حیف که نمی فهمی چقدر دوستت دارم

 

 

* بیوتن- رضا امیر خانی

*گفته بودی که دلت تنگ نمیشه

پس چرا هی میای پشت شیشه؟؟؟

*  احمق است کسی که  حال زلال دل ش را هم فدای جناح بازی سیاسی می کند!

*الهی هب لی کمال انقطاع الیک

* قنوت 

* دل ها دست خداست:اعتقاد و اصول من قنوت های من است

 






تاریخ : شنبه 97/10/8 | 1:9 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.