سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

با اینکه داره تند تند به حوزه سر میرنه اما نمیدونم چرا دلم تند تند واس ناهید تنگ می شه اونم ترش و تند

 

اَی دل لاکردار

 

 

+ وقتی اصن قرار نیست با یکی طولانی حرف بزنی و طولانی حرفی می زنی و تایم میره و میره

+ وقتی قرار نیست با یکی طولانی حرف بزنی و همراهیت از حوزه برای خدافظی باهاش و پرسیدن فقط ادرس چدید اینستاگرامش ختم میشه به یه عالمه چرخیدن و چرخیدن و حرفیدن و حرفیدن دور اون  گردالوی میدون وار تو مسیر مسجد و سرگیجه در هوای سرد پاییز

+ وقتی قرار نیست کسی رو بفهمی اما حرف ک میرنه می فهمیش و اون چون می فهمه می فهمیش ، ادامه میده چیزیو که شاید تا قبلش می خواست توضحیش به ایجاز باشه و به اطناب می کشه

+ وقتی قرار نیست لبخند مدام رو صورتشو ک می بینی وسط حرفاش بگی: یه چیزی بگم؟؟؟ چقد کیف می کنم باهات حرف می زنم

+ ...نگرانت شدم...جاده لغزنده یه دوست عزیزم....مواظب باش

پاتو بکش بیرون از این قضیه...دعا می کنم برات که لابه لای تقوات زنجیر چرخ داشته باشی اما باور کن ما ضعیفیم و حواس پرت ... سُر می خوریم...سُر می خوری...

 

+من جای تو بودم عطا رو به لقا می بخشیدم و الفراااااااار

 اصن قید ثواب مواب شم میزدم... والا

یا حداقل چنگ انداختن به همون راهبرد چند به یک نه یک به یک ک به لااقل به ذهن من رسید و از دُز کژفهمی ها کم می کرد

من جای تو بودم تقوای گریز استراتژی پاک نگه داشتن روحم میشد نه ستیز! 

هرچند

می دونم

که رشد تو کدومه!

اما

اینکه تو چقدر قوی هستی و جنگنده؟

نمی دونم

خب

این یکی مررررررد می خواد هاااا... می کِشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟






تاریخ : دوشنبه 97/10/3 | 11:13 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

راستش

هنوزم دارم با خودم کلنجار میرم که:

کار درستی کردم خواب م رو برای فرشته تعریف کردم یا نه؟؟؟؟؟؟

یه کلنجاری از نوع کلنجاری نیمه مدرن و نیمه سنتی ارمیا در (بیوتن)

 

 

 

+رضا امیرخانی-بیوتن

+ اگر جرات کنم...یعنی، هر موقع جرات کنم که از کلنجار دو نیمه بنویسم به صراحت و صداقت ،این پست رو ادامه می دم ضمیمه گونه...

+ این پست پیوست خواهد داشت

+ اینجا،سررسیدم، محل خلوت و راحت من بود برای خودم و قلمم اما جدیدنا احساس راحتی نمی کنم دیگه اینجا..راحت نمی تونم بنویسم...جسارت نم کشیده فک کنم...حس اتوبان میده بهم... پرهمه...شلوغ پلوغ...سر و صدا...حسِ اینجا مجهز به دوربین مدار بسته است..حس بد وقتی می فهمی تو یه جایی مث اتوبوس یا...همزمان چند تا چشم نامحرم رو چادرته.رو وجودته...حسِ.....

 

 






تاریخ : دوشنبه 97/10/3 | 11:1 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

****کانون مهدویت**** 

 

اول شد 

 

بین کانون ها

 

 

 

*****خوشحالم*******

 

نه برای تبریک

 

نه برای تندیس

 

نه برای تشویق

 

فقط برای اینکه ، موسیقی اول شدن *تو* پشت میکروفن مجری در گوش ذرات به طنین نشست

 

 

 

+ جام جهان نمایی تویی ....#فال_یلدا_تو_من_حافظ

 

+ رنگ تو بر همه ابناء باید...زنگ تو بر همه ابناء باید...

 

+ ابناء  و  ابناء  

 

+ بین همه ادم نما لائیک های دانشگاه، که چشم دیدن  مهدیاری ندارند،چقد حالم خوب شد وقتی کف زدن استاد علیرضا آزاد رو برای اولین شدن تو در جمع اهدا کنندگان تندیس دیدم:))))






تاریخ : دوشنبه 97/10/3 | 10:50 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

26 سال ک چیزی نیست

یکی مث من 260 سال ش هم ک بشه(خب فرض محال محال نیست)

بازم کودک درونش با خوردن نون داغ قاق شده ی نارنجی روی بخاری کیفور میشه و خرسند :)

 

+ همان ایم- هم آنیم

 

 






تاریخ : دوشنبه 97/10/3 | 10:22 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

اون موقعی که خوب کلید کلید می کردی

حالا برگه اوردی بالا می گی کلیدش کار نمیکنه؟

خب اون موقع ک رای دادی کور بودی که ببینی کار نمی کنه؟؟؟!!!!

 

 

+ رائفی پور- سخنرانی 19 اذر 97- دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی

+ بی وطن در خانه ی خودش هم که نمازش بخواند، نمازش شکسته است....رضا امیرخانی_بیوتن

+روحانی- وطن فروش

+ وقتی استاد پرسا هم از کلید حضرات می گوید و ...

+ زمستان اومد و مردم بیشتر در فشار...همه شماهایی که رفتین  جوگیرانه و لجبازانه و خودخواهانه و کورانه به نفاق رای دادین ، مسئولید... حالا هی جلو من و امثال من صداتون رو ببرین بالا و سینه صاف کنید و فیگور برنده بودن و نامردانه  و نامردمانه هی اصرار کنین که انتخاب تون درست بوده...تاریخ عادل است... اما خدای تاریخ عادل تر...باید جواب تک تک ماهارو بدین...خودتون رو آماده کنیذ برای اون روزگ..یوم یفر المرء من اخیه...






تاریخ : شنبه 97/10/1 | 4:25 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.