سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکی هم هست مثه همین محمدرضای خرمگس که هی دوس داره تو کارِت فضولی کنه حتی وقتی دلت داره می نویسه و چشات خیسه...

:/

به توچه آخه...مگه من تو لحظات و احوالات تو فضولی می کنم که تو گانگستربازی درمیاری واس من و می خوای هی سر در بیارب از همه چی!!!¿¿¿!!! حتما باید بیام برات¿¿¿

 

+ حالا اگه علی بود...

+ نصف تویه ولی 180 درجه متفاوت با تویه...یکم یاد بگیر

+آدم باهات راحت که نیست، ناراحت هست






تاریخ : شنبه 96/10/9 | 1:13 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

یه دختری مثل من راحت ارتباط برقرار میکنه با دیگرون و راحت می تونه زبون بریزه، جیغ جیغ کنه،شوخی کنه، اذیت کنه، هیجان بده، ور ور کنه، واسِ مامان و باباش 

اما راحت نمی تونه :

دوسِت دارم مامان

دوسِت دارم بابا

 

بگه به مامان و باباش

 

مثلا تهش اینه، ته نشون دادن محبتش اینه که مامان رو مامانی تلفظ کنه و بابا رو بابایی

تهش اینه که بره شیطنت کنه دور و ورشون و زبون بازی و کاراشونو بکنه و هی بگه مامان فلان نمی خوری¿ بابا فلان نمی خوای¿¿¿ به عبارتی خودشیرینی و عسل بازی کنه

 

 

+ میدونین ¿¿!!!ماها خیلی خوبیم،ماها نسلی هستیم که خیییییلی به کلام خدا پایبندیم، "اُف" نمیگیم به پدر و مادرمون، "اُااااااااف " میگیم که قشنگ سند جهنم رو بزنیم به نام خودمون خیالمون راحت شه،به یه تیکه ش قانع نیستیم

 

+ من خیلی طفول بودم بابا بزرگم و مامان بزرگم فوت شدن و بابام مامان بزرگم رو خیلی دوس داستند و بر خلاف عموم احترامشون میکردن و بابا خیلی خواب ایشون رو میبینن.چند شب پیشا تو چند هفته پیشا مامان میگفت:بابات باز دیشب خواب مامان بزرگتو (مامان بابام) دیده که باز می خواسته باباتو با خودش ببره و بابات از خواب پریده

چشمای عاشق من به چشمای خوشگل بابا ?:

:"(

فک کن¿¿¿¿!!!!!

من باشم

و

بابا نباشه

 

 






تاریخ : شنبه 96/10/9 | 1:6 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

مامان و بابا چقدر تنهان...

 

:"(

 

+ هر کدوم مون پی درگیری و خوش گیری های خودمون

+ هر کدوم مون یه گوشه خونه و سرمون تو کاغذا و حساب کتابا و برنامه ها و  گوشی های خودمون

+ هر کدوم مون مشغول گپ با دوست و رفقا و حوادث روز و هفته و ماه خودمون

+ هر کدوم مون غرق خودخواهی های پی در پی خودمون

+ هر کدوم مون هر روز بی خبرتر از برکت های خونه مون

+ متاسفم برای هرکدوم مون 

 

 

 

- آخرین بار که صورتتون رو بوسیدم چند روز پیش بود مامان اما اخرین باری که دستاتون رو بوسیدم کی بود بابا¿¿¿!!!!

 

 






تاریخ : شنبه 96/10/9 | 12:39 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

*ریحانه سال تولدت کیه¿

+ 1371

*چه روزی¿

+ 22بهمن

.

.

.

اممممممممم، ولی خب روز تولدم رو دوس ندارم

چراااا¿¿¿

همیشه گریه می کنم روز تولدم...همیشه روز تولدم ناراحتم...نمی دونمم چرا!!!.... ولی حالم خوب نیست این روز، حالم گرفته ست، غم داره

حتی اگه برام تولد بگیرن و کادو بدن و بگیم و بخندیم و جشن، باز تو خلوتم و خودم و خودم که میشم ناراحتم

نمی دونم چرا¿¿¿¿

تو جمع هم لبخند رو لبم باشه، ته دلم ناراحته

نمی دونم چرا¿¿¿¿

می دونم عجیبه اما نمی دونم چرا!!! شاید چون یادم میاد میاد یه سال دیگه از عمرم گذست و بی ثمر

ولی نه...مال این نیست...نمی دونم ولی هرسال روز تولدم غمگینم اینقدی که یه سال اینقدر خوابیدم که این روز تموم بشه که حال بدم تموم بشه...و وقتی چشم باز کردم دلهره داشتم که نکنه هنوز این روز تموم نشده و وقتی فهمیدم شروع یه روز دیگه ست، روز بعد تولدم، ناخوداگاه حالم خوب بود

نمی دونم چرا...اما روز تولدم شاد نیستم...با اینکه به لحاظ مناسبتی روز خوبیه ولی حال من خوب نیست

خوب نیست

 

 

+ زمستون دوست داشتنیه برام..نه چون تولدم این فصله..نع

+ فهمیدم چرا مهدیه این سوال رو ازم پرسیدم به رو خودم نیاوردم اما

+ آروم بودن مهدیه رو دوس دارم...بماند که فهمیده ست خیلی

+ تاریخ تولدم تو  شناسنامه م: 23 بهمن اما همیشه مامان و بابا برام توضیح دادن که ریحانه تو  22 دنیا اومدی،شب بوده و.... اما مسئول ثبت به فلان دلایل 23 ثبت کرده ولی تو همون 22 دنیا اومدی و من هم همیشه برای دیگران توضیح دادم

+ مامان میگن: خاله مهری قرآن باز کرده و اسمت از رو قرآن انتخاب شده اما بابات هم اسم ریحانه رو خیلی دوست داسته گذاشته روت...(سوره واقعه-سوره الرحمن)

از همین تریبون اعلام میکنم : انتخاب قرآن و بابا رو قربون...اسممو شدیدا دوست دارم...اما همیشه گفتمم اسمم اگر ریحانه نبود حتما باید فاطمه بود تمام.

+ مامان جان لطف دارن صادقانه جلو جمع میگن با اینکه بابات از به دنیا اومدنت خیلی خوشحال شد ولی من بعد دوتا پسر  بعد از به دنیا اومدن تو یه جووووری شدم و کلمه "یه جوری" رو طوری ادا میکنه که ادم چندشناکی خودشو حس میکنه خیلی ملموس و مامان جان میزنن زیرخنده

+ کاش فرزند صالح باشم براتون حضرات عشق







تاریخ : شنبه 96/10/9 | 12:24 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

سخت است که حرفت را نفهمند!!!

سخت تر است که حرفت را اشتباهی بفهمند!!!

دکتر علی شریعتی

 

+ رب اشرح لی صدری

و یسرلی امری

واحلل عقدة من لسانی

یفقهوا قولی






تاریخ : جمعه 96/10/8 | 4:20 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.