یه دختری مثل من راحت ارتباط برقرار میکنه با دیگرون و راحت می تونه زبون بریزه، جیغ جیغ کنه،شوخی کنه، اذیت کنه، هیجان بده، ور ور کنه، واسِ مامان و باباش
اما راحت نمی تونه :
دوسِت دارم مامان
دوسِت دارم بابا
بگه به مامان و باباش
مثلا تهش اینه، ته نشون دادن محبتش اینه که مامان رو مامانی تلفظ کنه و بابا رو بابایی
تهش اینه که بره شیطنت کنه دور و ورشون و زبون بازی و کاراشونو بکنه و هی بگه مامان فلان نمی خوری¿ بابا فلان نمی خوای¿¿¿ به عبارتی خودشیرینی و عسل بازی کنه
+ میدونین ¿¿!!!ماها خیلی خوبیم،ماها نسلی هستیم که خیییییلی به کلام خدا پایبندیم، "اُف" نمیگیم به پدر و مادرمون، "اُااااااااف " میگیم که قشنگ سند جهنم رو بزنیم به نام خودمون خیالمون راحت شه،به یه تیکه ش قانع نیستیم
+ من خیلی طفول بودم بابا بزرگم و مامان بزرگم فوت شدن و بابام مامان بزرگم رو خیلی دوس داستند و بر خلاف عموم احترامشون میکردن و بابا خیلی خواب ایشون رو میبینن.چند شب پیشا تو چند هفته پیشا مامان میگفت:بابات باز دیشب خواب مامان بزرگتو (مامان بابام) دیده که باز می خواسته باباتو با خودش ببره و بابات از خواب پریده
چشمای عاشق من به چشمای خوشگل بابا ?:
:"(
فک کن¿¿¿¿!!!!!
من باشم
و
بابا نباشه