" یتیم خانه ایران"
وقتی ترجیح میدهی در روز جمعه ات دیدن یک فیلمی را بگنجانی که میدانی فیلم نیست...
حقیقت ظالمیت
حقیقت مظلومیت
دردناک بود در کل حقانیت نمایش حق و این درد به راحت از قلب و گلو می گذشت و تا پشت آه پلک ها می رسید و...
+ تاریخ مدفون...ایران_انگلیس
+ حیوان هایی که 9 میلیون انسان را به خاک و خون کشیدند
+ راستی مگر نمی کِشد و نمی کُشد هنوز!!!!! !!!!!!!
+ چقد خلی(تسنیم)
+ لذت داره خل زیستن (ریحان)
*** از همه ی عاقلان عزیز دعوت به گاهی خل بودن می کنم
*** خل بازگی/دیوانگی/بچگی/ های وقت و بی وقت همه زیر سر شیطنت های دل است ...راضیم ازش :)
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را...
وحشی بافقی
تست کنکور 97:
پرروی بی نظم ادا اطواریِ بی اخلاقِ رنگ عوض کنِ آن به آن که از قضا فکرم میکنه خیلی زرنگه
1)کیست¿¿¿
2) چیست¿¿¿
3) باید چیکارش کرد¿¿¿
الف)صیامی_رو مغز کادر پژوهش_حلق آویزش کرد و با آر پی جی ترکوندش
ب) صیامی_ رو مغز کادرآموزش_ طوری زد تو دهنش که خون بپاشه به در و دیوار و با دندوناش یه قل دوقل بازی کرد
ج) صیامی_رو مغز بشریت_ارّه ش کرد و با ماشین از روش رد شد و باقی مانده شو سوزوند
د) همه موارد
پاسخنامه: گزینه د
کی¿ صیامی
چی¿ صیامی
کجا¿ صیامی
+حوزه-صیامی-روز انتخاب واحد حضوری
+ گاهی، مقابله به مثل،عجیب جواب میده مثه امروز :)
+ گاهی،واس بعضیا لطف مکرر میشه حق مسلم مثه صیامی
+ گاهی، باید ریحانه از رفتارش کیف و خودشو بوس کنه مثه امروز :)
+عاغا اصن کاش، مسول ورودیا حق کتک داشتن اون وقت همه روزایی که اومده حوزه و اسراف حق بیت المال کرده رو تو صورت صیامی هویدا می کردم :)
+ اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییینقد دلم می خواد حالشو واس همین نمره تحقیقش که باید پیگیری کنم،بگیرم که نگو...حیف که خیانت به امانت بیت المال بلد نیستم...حیف که سو استفاده از مسولیت گند مزه ست...حیف که از خدا می ترسم...
+ چقدر خوشحال شدم که امروز وقتی جواب چرت و پرتای پر بهانه شو می دادم، خانم صائمی تو دفتر نبودند که باز مراعات و وساطت و تعهد و کوتاه اومدن و.... در کار باشه...بنابراین خوشبختانه تونستم قششششششنگ همون طوری که لایق ش بود براش بیام...
+ خدایی من دیدمش اومد تو دفتر قصد داشتم تذکر بدم بهش و جدی باشم و نه مثل بقیه گپ و گفت ولی بت زهرمار نشدم،با خنده احوالپرسی و...ولی از خنده های من سو استفاده کرد،زبونش شد قده قدّش،مجبور شدم فقط و فقط یه کم اون رومو نشون بدم...تا نشون ندادم زبونش کوتاه نشد
+ دور میز که شلوغ شد همینطور که به یکی دیگه از بچه های انتقالی صبحش تذکر داده بودم چون اصلا دلم نمی خواست جلوی جمع بهش تذکر بدم واس همینم گفتم خانم صیامی لطفا یه لحظه بیاین بیرون کارتون دارم، ولی از اونجایی که بیشعوری ازش میبارید محل نداد و کار خودشو ادامه داد و مدعی شد...نوشششششش جونش...گوشت بشه به تنش
:)
جار زدنی در کاره واقعا¿¿¿!!!
نع
نیست که تعداد اونایی که منو میشناسند و از وجود این وبلاگ مطلع اند بیشتر از پنج نفر نیست...
+ فقط یه سررسید...فقط یه خلوت گاه...
+ حالِ توضیحِ بیش از این،نیست...