دست تو باز می کند پنجره های بسته را
هم تو سلام می کنی رهگذران خسته را
دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم
آینه قدیمی غبار غم نشسته را
پنجره بیقرار تو ، کوچه در انتظار تو
تا که کند نثار تو ،لاله دسته دسته را
شب به سحر رسانده ام ،دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام ،جمعه عهد بسته را
این دل صاف کم کٍمک شدست سطحی از ترک
آه ! شکسته تر مخواه ،آینة شکسته را____سهیل محمودی___
+ بهار پشت زمستان،بهار پشت بهار
دلم گرفت از این گردش و این تکرار_____فاضل نظری_____
+ اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران هستند لیک دل افروز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی ________مولانا________
+ دل هست و مردمان دلدار و دل دل تحویل سال...چون که دلبر نیست این همه دل را چه حال¿¿¿!!!!
+ الهی عظم البلاء ( بهار تویی...بهار تویی...بهار تویی...)
+ هفت سین تویی ... همش تویی...سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام و سلام سرور زمین و زمان...قطب عالم امکان...آقای روح و جان ... سین به سین سلام حضرت پناه
+ یا من ارجوه لکل خیر ( هر خیری که بفرستی ما فقیریم)
+ حول حالنا الی الاحسن الحال( کاش بشود بر بخورد به غیرت مان،دین داری مان، انسانیت مان و انتظارمان)
+ چندش ترین و زگیل ترین پیامک آخر سال ، پیامک منتسب به رئیس جمهورشان...روحانی جان شان...حقوقدان شان..... _در سال جدید کاش بشود بر بخورد به غیرت انشاءاللهِ داشته تان و بچاپ بچاپ های خرد و کلان مولتی میلیاردر هایتان_ دست برداریتان از سر شیعه خانه امام زمان مان....درست است این نبردم به کار قلم ضمیر "تان" ... اصلا فاصله ها باید رعایت شود ضمیر"مان" نه " تان" که شما را چه اعتقاد به مولایمان...یادتان نرفته ست که کلام نامبارکتان: ___حالا اگر یه وقتی امام زمانی اومد___ دل پری هست و لیکن به کراهت عرض وافری نیست.. فقط امید است و دعا که تا به سال 96 آنقدر سیر شده باشید که __کامل که بعید است ___اندکی و پر ارزنی دست تان از سر شیعه خانه امام زمان ساطوری بادا محقق شود... بماند که همان "پر ارزن" که ذکرش رفت برای جیب سیری ناپذیر شما و خاله خان باجی های شما پر ارزن است والا با همان خرده ریزها مملکت آباد بادا... البته اگر چشم طمع تان اذن و رخصت بفرماید همین یک وجب خاک و آبرو را بر فنا نداده بادا... مابقی اقیانوس ارادت مان به خدمات و هنرنمایی های خالصانه دشمن پرورتان ... بماند... :/
+ تجویز همین آنِ افسان به ریحان: سال جدید لااقل اخلاق گندت رو درست کن :) اصن ارادته که فواره میزنه تو چش و چال ما از همگان هموووووجور :)
+ راستی سربازمان ، عزیزدل خواهر جان ریحان،برادر علی جوان،امسال هست... سه چهار روزی پادگان را پیچاندن که طوری نمیشود¿¿¿ می شو¿¿¿... نننننننننننخیر. .فقط بعدا 15 روز شیک و مجلسی به نامه اعمال نازنینش اضافه خواهد شد... سرش سلامت :)
+ اینکه نوروز در ماه برکت است ، نعمت است... انشاءالله بشود ?؛? سالی که نکوست ، از بهارش پیداست...بماااااند که سال بی تو نکو نشود که نشود که نشود... بهار بی تو بهار که نشود که نشود که نشود
+ به یادم آمد: به جانم آمد: سرور و مولای ما__دعا کن برای ما
+ یا مقلب القلوب والبصار/ یا مدبر اللیل والنهار/یا محول الحول و الاحوال/حول حالنا الی الاحسن الحال...جمیعا... عیدتان مبارک و عاقبت تان مبارک تر
+ شکر مهربان خدا... برسان امانت ما
عاغا من به خونوکیه عید کار ندارم ولی این عروس دامادایی که از کرمانشاه اومدند و تحویل سالی و الان دارند برنامه علیخانی(بهار نارنج) عقد می کنند
خدایی چققققققدر ساده و خوشمزه و خوردنی اند :)
+ سختی و زحمت تو صورتای مرداشون که هیچ ،تو صورتای خانوماشونم داد می زنه یعنی... بترکین از خوشی و خوشبختی ایششششششششاالله :)
خاله زهره
+ علی تعریف کرد و من صورتم خیس شد و گفتم:یه مادر می تونه با بچه هاش این کار رو کنه؟؟؟
+ لابد می تونه که داره ...
+ بهشت زیرپای مادران است...واقعا مبارکه بهشتتون!!! نوش جون!!!
+ چقدر امشب بدم اومد از خاله زهره (ریحان)
- تو مواظب خودت باش (افسان)
+ یعنی چی؟؟؟ تو خوشحالی یعنی؟؟؟ امام حسین گفتند اگر ازکار خوب یا بدی راضی یا ناراضی باشی انگار اونو انجام دادی
-نه ولی من خنثی هستم.یعنی از خودت مطمن نباش
+ من پخی نیستم و از خودم مطمن نیستم اما لااقل مثل توهم خنثی نیستم... از بد بدم میاد و بایدم برائت بیاد هر چند شده لااقل به دل ...حتی اگرم به زبون و عمل نیاد...
ارزش ادما برای من به اندازه رفتار و انسانیت شونه...
& خوبه که ما خدا نیستیم-عجب صبری خدا دارد
& ابوالفضل-امیرحسین...عاقبتتون بخیر انشاالله
شدم گمراه و سرگردان، میان این همه ادیان
میان این تعصب ها، میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی، یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی، یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است، یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست، در این دنیای انسانی ...
خدا یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی ....
رها کردیم خالق را گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟! مگر نه این که انسانیم!
اگر روح خدا در ماست... خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست ...من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
از آن جشنی که اعضای تنم دارند خوشحالم
ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم
کلام آخر این شعر یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش وهم از خویش میترسم........
سیمین بهبهانی
+ همانا و به تحقیق ما هم از نیش ریش برخی حضرات ترسانیم...حضرات ریش یا حضرات دیش !!!!
عجب صبری خدا دارد...
خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدم ها
چه شادی ها خورد بر هم
چه بازی ها شود رسوا
یکی خندد ز آبادی
یکی گرید ز بر بادی
یکی از جان کند شادی
یکی از دل کند غوغا
چه کاذب ها شود صادق
چه صادق ها شود کاذب
چه عابدها شود فاسق
چه فاسق ها شود عابد
چه زشتی ها شود رنگین
چه تلخی ها شود شیرین
چه بالاها رود پایین
عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمیدارد!!!
+ سهراب سپهری
