همینکه حواست هست به من، خوبه...
+ آهنگ_بهنام صفوی_خدا
...
خدا از آدمهای خشکه مقدس و یک بعدی بدش می آید؛
اگر نه چرا فرشته های مطیع و پاکش را که همگی از آغاز خلقتشان « یا در حال رکوعند یا در حال سجود »، به پای آدم عصیانگر خطاکار خونریز می افکند؟
علی (ع) چرا چهار هزار خر مقدس حافظ قرآن و شب زنده دار صائم الدهر قائم اللیل را در نهروان به زیر شمشیر مردانه اش می گیرد؟
خدا از آدمهایی که ضعف و زبونی خود را می خواهند با خداپرستی جبران کنند، بیزار است؛ از آنها که یک تخته شان کم است و جای خالی آن را با مذهب پر می کنند، نفرت دارد. خدا آدمهای ذلیل و طماع و ترسو و چاپلوس را دوست ندارد.
خدا دوستدار « آشنا » است؛
عارف عاشق می خواهد، نه مشتری بهشت !
#دکترشریعتی
+ افسان خیلی دوسش دارم علی شریعتی رو...هم عکسشم میبینم اصن گل از گلم می شکفد
+ "خر مقدس" تا به حال چندین و چندان و چند بار استفاده کردم از این ترکیب شفاف
+ برش دزدیده شده ی متن، از کانال خوشمزه دکتر شیری
هرچه تو آهن دلی، او بیشتر آهن رباست...
+ حسین منزوی
کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد نباید جز خود را سرزنش کند... امام علی ع
+ خانم و آقای صاد
+ باشد که ،حواس ها، باشد
+ دیروز عصر، تو ماشین صدیقه،بعد از تمام شدن حرف انیسه،من مکث کردم و از حوزه،ترسیدم... از آدمای حوزه ، ترسیدم...از خاله زنک بازی های احتمالی و حرف و حدیث ها ترسیدم...از مکانی ارزشی و تصپری ارزشی ترسیدم....از جایی که قاعدتا نباید بترسی ترسیدم...از جایی که باید احساس امنیت کنی،ترسیدم...از به بازی گرفتن آبروها،ترسیدم... از پچ پچ ها و نچ نچ ها ترسیدم...از کج فهمی ها و برداشت ها، ترسیدم...آدم ترسویی نیستم اما من از جایی که دوستش دارم و از کسانی که دوستشان دارم،ترسیدم...از همان هایی که در نظر من هویتی مجهول دارند اما به قول انیسه ضد تشکیلات و غیرخیرخواه اند و من حتی نمی دانم که و که ها هستند، ترسیدم... درست است که من آدم ترسویی نیستم اما در مورد آبرو،دست و پای دل و ایمانم می لرزد...از ترس تحمیل جایگاه محکومیت در عین مظلومیت ترسیدم... از دفاع و بیانیه ها ترسیدم...از آبرو و کعبه ترسیدم...من دیروز ترسیدم... هیچ کدامتان ترسناک نیستید اما من دیروز ترسیدم...به مزاح زیاد حرف می زنم اما، من از زیاد مزاح حرف زدن هم ترسیدم...من از ذره بین ها و دوربین ها ترسیدم...من از نکند فلانی ها فکر کنند های آینده ترسیدم... من از شما فعالان مخلص فی سبیل الله ترسیدم...من از شماها ترسیدم...من از جمعی مسلمانِ مومن ترسیدم... نه گبر و کافر...من از درد سرایت این نوع ترس،ترسیدم...من از برچسب های ظن و گمان ها ترسیدم...من دیروز،ت ر س ی د م
+ داخل گود بودن با خارج از گود بودن مسلما فرق می کند...
+ معرفت جو بودم...
+ مسئول هستم...
+ زیستِ بی حاشیه نعمت است...
+ آبرو،،، از اهل بیت واژگان مقدس است...
___ملی و راه های نرفته اش ___
بعد چند وقتی فیلم درپیت دیدن و فیلم ندیدن،فیلم خوبی بود...
با دقت نگاه کردم
به افسان توصیه ش کردم
نگاه کرد
حسش در حین و بین فیلم مثه من شد و گفت: ریحان خیلی مونده فیلم تموم شه¿!!!
آره...منم مثه تو شدم وقتی فیلم رو داشتم نیگا میکردم...اعصاب خوردی! چون درکش میکنی اعصابت خورد میشه والا مثه خیلی اتفاقای دیگه،مثه خیلی چیزای دیگه که میبینیم و از کنارش رد میشیم،آسون از کنارش رد میشدی و میگذشتی و اذیت نمی شدی...چون داری درک میکنی اینطوری...منم همینطور شدم
+تهمینه میلانی
+ آسیب اجتماعی
+ از ماست که بر ماست
+ واقعیت های تلخ
+ خیانت
+حقارت
+خانواده