مهر اگر مهر حسین،دل را بس است
هر دم از یادش نفس،باقی خس است
(بنفسی انت یا ثار الله ع)
با : نچ! خب افسان پاشو یکم به من برس.مثلا من کنکور دارماااا
نکنه می خوای بگیری بخوابی¿ ¿ ¿یکم برام قران سر بگیر لاقل
کارتمو قیچی کن ،نمیگی استرس بگیرم ایییییین همه خوندم بپره
نیام ببینم باز همتون خوابین من غریب برم امتحان بدم
نخواب ،یکم ذکر بگو...ای خدا اخه چقد من غریبم
فردوسی تو مشتمه،البته دستم یکم روغنیه داره سر میخوره
مسخره بازیای روز کنکوریم شروع
در قالب یه دورهمی پرخنده ب صرف اب کیک ادامه
و با یه حس سبکی و یه ذوق معنوی پایان یافت
(کلا هروقت حالتون روبه راه نبود برنامه پیک نیک تون رو کنکور بدین،خراب کنین،اصلا هم ب رو خودتون نیارین همچین حالتون خوووووب میشه)
:)
...با لیس للانسان الا ما سعی وارد و با لیس للانسان ما سعی خارج شدم
همه ی ضربان منظم و آرام قبل و حین و پس از کنکور حل شد در تپش قلبی بی امان برای ذوق رسیدن نفس های مولایی که ، میرود نفسهایم برایش...
بنفسی انت یا اباعبدالله ع
سرت را بالا می اوری و با ذوق لذت: "ولش کن، اسمون خدا رو نیگا امروز چقد قشنگه"
شاید بازهم همین یک عبارت ب طرف مقابل بفهماند که
ندارم جانم، حوصله ی بحث ندارم