*ای جان* بهنام صفوی داشت پخش میشد...
حس نوشتن نیست
مابقی توضیحات رو اصن ولش کن
فقط...
فقط بغض یک آیه خدا در چشمان علی امشب
فقط نگاه شوقانه من و ارامش کلام علی امشب
فقط یک ساعت علی شدنِ علی به* علیِ من* امشب
والسلام.
+ کاش ضبط می کردم و خیلی بار گوش میدادم
+ شانزدهم خرداد
+ جااااان یه تصویری ازش الان باز یادم افتاد: الهی من بگردم دور اون قدم هات داداشی که بدو بدو کردند تا به ارامش اضطراب من برسند!
یک برش تصویر:
+الو¿ کجایی پس علی¿ مهمونا اومدند¿ بیا دیگه¿(بانق)
_سلام داداش!تو که گفتی شیش میان¿ میخوام میوه که گفتی بخرم, خوبشو پیدا نمیکنم !شیرینی خریدم! نزدیک خونه م! مسیر پیاده روی!
+مگه من اس ام اس ندادم گفتم پنج و نیم خونه باش¿
بدو ملت ما و ملت اونا منتظرند
نمیخواد بگیری ! پاشو بیا ! همونا چیدم خوبه! فقط تو بیا!
الهی بگردم تمام مسیر رو چون مسیر پیاده روی بوده نه تاکسی , از هول تماس من با خریدا دویده بود...وقتی رسید خونه دم در مث مرغ پرپری بود موهاش! خیلی ناجور خجالت کشبدم از رفتارم و با عذرخواهی بغلش کردم ! و اون مثه همیشه خوش اخلاق و آروم و دوست داشتنی!
_ ریحان نمیشه من این جلسه هم بالا نیام¿
+ نخیرم داداشی! چند جلسه ست میان تو نیستی
_ خب من الان خیلی اشفته ست قیافه م!زشته! پاهامم تو کفش بوده بو میده! :))))
+ نخیرم خیلیم خوشگلی و خوش بویی! آب شانه کنی خوشگلترم میشی...اصن همینه که هست! تو فقط بااااااااش...
+ سوتی های پیش و پس ما