میرم همین متن رو واس صدیقه پی وی میزارم...آفلاینه...بعد ده دقیقه از پی وی ش پاک می کنم و راهیش میکنم متن رو تو سررسید خودم
چرا¿ میگم اون چه میدونه حال تورو¿ ک بخواد جوابم بده بهت...گیرم جوابم بده , جای تو ک نیست..متن رو میارم همینجا ...همینجای همینجای همینجا...گوشه خلوت دلم...
صدیقه یه چی بگم¿¿¿ :(
عاغا من خیلی دلم میخواد تو دورهمی افطاری با بچه های کلاسم باشم ولی از طرفی اصنم دلم نمیخواد سر اون سفره حوزه باشم
چیکا کنم¿
میگم من با غذای ساده ش افطار می کنم و چلو مرغ ش رو مثلا میدم ب وحید
باز میگم وامیستم کمک می کنم واس خوردن افطاری ولی نمی مونم و میام خونه
باز میگم...
آشوبم...چیکا کنم¿
اینجور وقتا کار اصلح چیه¿¿¿
:((((
+ نیاز و خواسته...استاد بنفشه...
+ لب های آویزان...
تاریخ : چهارشنبه 98/2/25 | 10:16 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()