سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسمش دورهمی بود اما من مدام دور طبیعت گشتم...

 

+ وقتی طبیعت از من یک کودک می سازد با همه هیجاناتش

+ پارک خورشید_کادر_سه شنبه

+ حضور بعضی ها چقدر بی تاثیر بود برای من... و نبود بعضی ها تاثیرگذار...مثلا خانم خداوردی ک دیر امدند...مثلا صدیقه و مثلا....

+ چقد زود یادم میرود همه چیز را...چشمم که به طبیعت می افتد...طوری گرم می گیرم, طوری قهقهه میزنم و طو ری بالا پایین می پرم انگار نه انگار که ?: اهای فلانی¿ من ازت

دلخورم هاااا... من بازیگر نیستم...من کینه ای نیستم... من فقط می توانم دلگیر شوم و ناارام و به کوچکترین بهانه ای دوباره ارام....شاید با سلامی....شاید با دستی....شاید با پیامی... شاید با لبخندی... و شایددددد...همین.... 






تاریخ : چهارشنبه 98/2/11 | 11:16 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.