چهارشنبه تو اتوبوس باز دیدمش
اومد جلو و پیشم
یه جوری باهام گرم میگیره انگار خیلییییی وقته منو میشناسه ولی من قدر اون با اون راحت نیستم
یهو گفت:
ریحانه جان ، یه روز تو خط 88 دیدمت ، نشسته بودی همین گوشه (اشاره به صندلی) روت رو گرفته بودی اما مشخص بود خیلی دل شکسته و داشتی گریه می کردی!
مزاحمت نشدم
+ من که خیلی دلم خیلی وقتا میشکنه اما زینب کدوم روزش رو دیده بود ؟ کدوم روز دست دلم لو رفته بود؟نمیدونم
+ زبنب(س.آ) - دانشگاه مطهر-بسیج- اولین آشنایی ما در اردوی اخلمد بهار بود
+ گاهی هم آنقدر بد می شکنم که خودم میدانم گریه های من در اتوبوس همیشه یواشکی نبوده و نیست ، دل که پر باز کند پلک بی پروا پرواز می کند و تنها همتم این است ک آقایان نبینند والا خانم ها که نگاه ها و فکرهایشان هرچه باد، در نظرم، باداباد
تاریخ : شنبه 97/10/8 | 4:18 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()