سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چهارشنبه تو اتوبوس باز دیدمش

اومد جلو و پیشم

یه جوری باهام گرم میگیره انگار خیلییییی وقته منو میشناسه ولی من قدر اون با اون راحت نیستم 

یهو گفت:

ریحانه جان ، یه روز تو خط 88 دیدمت ، نشسته بودی همین گوشه (اشاره به صندلی) روت رو گرفته بودی اما مشخص بود خیلی دل شکسته و داشتی گریه می کردی!

مزاحمت نشدم

 

 

+ من که خیلی دلم خیلی وقتا میشکنه اما زینب کدوم روزش رو دیده بود ؟ کدوم روز دست دلم لو رفته بود؟نمیدونم

+ زبنب(س.آ) - دانشگاه مطهر-بسیج- اولین آشنایی ما در اردوی اخلمد بهار بود

+ گاهی هم آنقدر بد می شکنم که خودم میدانم  گریه های من در اتوبوس همیشه یواشکی نبوده و  نیست ، دل که پر باز کند پلک بی پروا پرواز می کند و تنها همتم این است ک آقایان نبینند والا خانم ها که نگاه ها و فکرهایشان هرچه باد، در نظرم، باداباد






تاریخ : شنبه 97/10/8 | 4:18 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.