سررسید (من نوشت های من)

من/صندلی/موبایل فروشی/چشمان گرد

+ مشتری: مداحی بندری برام بریز

- فروشنده: بندری نداریم

*شور بی شعور

* تبلیغ: مداحی شاد و اسپرت رسید

* مداحی وارداتی

* تشیع انگلیسی

* مراسم استقبال از محرم

* افسان ملت معطلند فقط یه چی بشه، یه مناسبت مثل محرم پرشور ،که سنگینی و دق خودشون رو  ک یه سال تحمل کردن و پر شدند و دلشون از همه جا پره ،بریزن بیرون ولی نمی فهمند واس چی!! یه عرفه بشه جمع بشن از رو گرده و دل و روده  و شش و نای هم رد بشن و برن ردیف جلو،روبه روی گنبد  بگن الهی العفو نه خدایی نکرده یه گوشه صحن هدایت،صحن کوثر،صحن ....یه رمضون بشه و احیا ...این ایام حکم ضامن رو داره که با رسیدنش کشیده و  مردم منفجر میشن...میخوان خالی بشن...مراسم هم شده مراسم نمادین...مثه ایین مهرپرستان و هندوها و غیره و ذلک که باید برگزار شه و انگار باید شرکت کنند و خودشون رو ملزم می کنند شرکت کنند ولی ملزم نمی کنند بفهمند! چون اگر می فهمیدند دو دقیقه بعد مراسم نمی شد همون اش و همون کاسه‌.... اگه می فهمیدند تیپ مشکی و آرا گیرا نمی کردند،میفهمیدند امام حسین رفت،ک توی بانو، بانو بمونی و اینطور نباشی نه اینکه شب شام غریبان ش ،تو مراسمش ،شمع بگیری دستت بیای با اون وضع و همه تغییرت خلاصه بشه در رنگ ساپورتت ب مشکی و احتمالا لاک ناخنت.مجلس امام رو هم بازاری ببینی برای عرضه بی حیایی خودت و چشمان گریسته بر داغ حسین رو ناپاک کنی به خودت.. یه چند روزی حرمت معجر عزادار زینب نگه دار هرچند بی اعتقاد .....اگر می فهمیدند.........

در عوض دم اونایی گرم، دم اون پسر تیکه پرون و لاابالی گرم ،اون پسر شراب خوری گرم،دم اون زناکاری گرم که دوماه رگ مرام علی وارش باد میکنه و آبر داری میکنه و حرمت نگه میداره.. حرمت حسین و عزاداران حسین... ادب میکنه و حسین یه جایی می خرش...می سازش...وصل میکنش به حب خودش و تموم...پاشونو که گذاشتند لبه سفینه النجاة، شک نداریم دستشونو میگیره و می کشدشون تو...