چه نعمت های بزرگی در زندگی داشته ام ، بیهوده کفران نعمت می کنم
هیچکس به برخورداری من از زندگی نبوده است. روح های غیر عادی و عظیم و زیبا و سوزنده و سازنده ای که روزگاری چند مرا بر سر راهشان ، کنارشان نشانده است!
باید حادثه ای ناگهان دست خوشبختی را بگیرد و پیش انسانی اینچنین بنشاند تا ببینی، لمس کنی، حس کنی ... اینها را از وجود او، دیدار او ، صحبت او، آشنایی او، لبخند او ، نگاه او، رفتار او ، سخن او،سکوت او، زیستن او و حتی
* به یاد آوردن او*
و
*احساس حضور او *
می توانی بیرون بکشی ، الهام گیری، استخراج کنی، بچشی، بمکی، بمزی، ببویی، بشنوی، ببینی...
قلب او است که در سینه من می تپد اما یک قلب طبیعی، قلب مصنوعی همان مشت خونینی بود که بیش از یک تلمبه هنری نداشت...
+ کویر- علی شریعتی- در وصف حال استادی از استادیهای رفیق شفیق تاثیرگذار زندگی اش، ماسینیون، شرق شناس
+ روح های سوزنده و سازنده،،، نصیب ما نیز شود حقانیت نفس و نفس شان؟؟؟
+ انهایی که می شناسمشان ب این اوصاف، همگی میغ رحمت را سر کشیدند و آنهایی که هستند و طبیعت وامدار برکت هستِ شان،،، نمی شناسم
+ بعضی ها را نمی شناسیم ، چون نمی خواهند بشناسیم
+ بعضی ها را نمی شناسیم ، چون نمی خواهیم بشناسیم