مثل عشقی که به داد دل تنها نرسد
ترسم این است که این رود به دریا نرسد
+عبدالجبار کاکایی_مختار زاده_سعدی_خاقانی_مسعود سعد
+ مبتلا هستم بلایم می شوی
چون نباشم مبتلایم می شوی
+ چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی
نه مرا از تو گزیر است و نه امکان گریز
+ گفتم ز اسرار باغ هیچ شنیدی بگوی
گفت دل بلبل است در کف گل مبتلا
+ پس چرا چون منی که بی مثلم
به چنین حبس مبتلا باشم
تاریخ : شنبه 97/2/1 | 11:15 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()