باغ و بهار را بگو لاف خوشی چه میزنی
من بنمایت خوشی چون برسد بهار من
+ __آرمان__بیش از هر همه ای همهمه ی "تو" را نشانَد بر دل
+ السلام علیک یا ربیع الانام و نضرة الایام
+ حالی ست مرا بر اثر مرحمت دوست
چون خلسه ی انگور پس از چله نشینی
+ 96 َم را دوست داشتم و تو... میدانم که میدانی
+ هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی
که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی
+ همه کار کردیم، حرف تو که شد،،، اگر "وقت" کردیم...نمی دانیم که تو برکت زمانی...نمی دانیم که تو صاحب زمانی
+ نفس گیر است هوایی که هوایی ندارد
...
+ ___کتاب به کتاب___شاعر... چه فرقی می کند که باشد! شعر... چه فرقی می کند چه باشد!
وقتی جای خالی ات پر نمی شود، باشد که نباشد
+ جاوید شبی بباید و مهتابی
تا با تو غم تو گویم از هر بابی
+ چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی