در عصرِ صبوری بودم
در عصرِ صبوری بودی
من بودم
تو بودی
یک آسمان
و
یک ریحان
از پنجره نگاهت کردم
هوایت کردم
از پنجره نگاهم کردی
هوایم کردی
رنگ تو معمولی نبود
رنگ من معمولی نبود
دل تو پر بود
دل من پر بود
شباهت ها زیاد بود
تا آن که یکی از ما شد آغاز تفاوت ها...من باریدم و تو هنوز...
+ نمی دانم لازم ست این همه صبوری عقل من، دل من!!!
+ گاهی شک می کنم به خودم و درستی کارم و رفتارم در دم به دم ،لحظه به لحظه،غم به غم صبر و سکوتَ م
+ خدا نکند که باز خدا را جدا کنم و طغیان کنم...خدا نکند...
+ چه ساز بود که در پرده می زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
تاریخ : دوشنبه 96/12/21 | 4:38 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()