سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:-(

خدایا منو ببخش

به خاطر امروز

به خاطر سری که تو گوشی رفت و نزدیکی سر به نامحرم فراموش رفت

تا صدیقه نگفت دوتایی سراتون تو یه گوشی ویوی بدی داشتین، هنوزم حالیم نمیشد که چه کردم و حالیم نبوده

 

 

 

+خب خدا خدایی خودت دیدی که  من حواسم اینقد پیش مدل نمره دادن استاد بینیاز بود و اینقدر تو عمق توضیح دادن واسشون شده بودم که تو باغ سرامون نبودم ...وقتی که گفت ریحانه ویو تون فلان، از تعجبم و از شرمندگیم و 

از لج دراومده ام که چرا حواسم نبوده هی میگفتم خب صفایی گاو فلان...صفایی گاو بهمان....

+موش تو کاسه ادم وسواسی می افته..

+وای خداروشکر این تصویر ضایع سوژه تو سالن نبود...قششششنگ مضحکه میشدم میرفت

+ وای خذاروشکر که خانم پورحسین هم تو دفتر کتابخونه بود اون موقع والا با افکار خانم صایمی برنامه داشتیم باااااز

+خدایا منو ببخش و در هیجاناتم و در سر شلوغیام و مشغولیام قوه ی فهم بیشتری بده که مشغول شدن مستحبی، واجبی رو از ذهنم نبره

+ وای که تصورشم میکنم میبینم چقد بد بوده

+ای خااااااک بر فرق سرت ریحان

+ کسی که خود را در جایگاه تهمت قرار دهد نباید جز خود را سرزنش کند(مولا علی ع)






تاریخ : پنج شنبه 96/10/7 | 8:45 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.