در برگه امتحان استاد معماریانی
نه
بهتر است به جای امتحان ،عنوانی را بگویم که خود استاد از هر یک از ما خواست به برگه سوالات بدهیم
و من نوشتم:کمی خودشناسی
در همین برگه
درست است ، در همین برگه
سعی کردم چیزی در صادقانه بودن جا نگذارم
اما حواسم نبود بر منصفانه بودن پا نگذارم
+من میدونم تویم میدونی ک تو دین دانی و دین مداری سوالای استاد ،نمره من پیش تو چنده... به روم نیار آرایش اعداد و ارقامو جلوی بعضی گزینه ها... بزار به حساب سردردام...بزار به حساب عدم تمرکزی که با شروع سردردام شروع شد و با وجود بهبود سردردام هنوز برنگرشته بود و هنوزم برنگشته...بزار به حساب استرسم و کمبود وقت و لزوم درآن و ضرب الاجلی باید جواب دادن ب سوال استاد و بلافاصله سوال بعدیش رو خوندن...اصن بزار به حساب بی انصافیم...اره من بی انصاف بودم ک نمره خوب ب خودم دادم...من چی حالیمه از این دو مقوله اخه... اگ وقت فک کردن بیشتر واس جواب سوالا می بود،واس چرتکه انداختنم مث بعد امتحان، واس دودوتا چارتا کردن با خودم و نیم نگاهی به نوع درخشان بندگیم واست، میدونی که منصفانه تر نمره میدادم...می دونم ک میدونی کدوم گزینه هارو تک می گرفتم اما بازم،ابا نمی کردم و می نوشتم...هرچند با شرمندگی...پس ببخش و گذر کن از آن چه گذر کرد...به رحمتت ای مهربان ترین مهربانان