بر خلاف ب سادگی گفتنم تو یکی دوسال پیش ب زهرا که من می خوام خط شکن باشم که راه واس بقیه باز شه،خط شکن بودن ،،، شاید سخ،نه ،نه، حتماااا سخته ولی مهم نیس،بزار همه دنیا مسخره م کنن،حتی اگه که نه،مطمئنم اولینشم خونوادم باشن و هستن،فقط تو از من راضی باش خدا...من طرف توام،تؤامانم باش
و پناهم
و......باز هم ،پناهم
+ رقصیدن و دیلینگ دیمبو زدن حرومه مامان،حتی اگه اینم نشه من با هرکی ازدواج کنم مجلسمو می خوام اینطوری بگیرم
رضا(با تَشَر): کی میگه رقص حرومه¿
من?(با تَشَر): من می گم
اسلام میگه
از وقتی که یادم میاد سر هرچی دوس دارم ، هیچ فرقیم نمیکنه با کی و در مورد چی و تو چه زمینه ای،کلا باید بجنگم... واس همینم روز قبل امتحان عربیمون ،پیاده راه اقتادیم از سالن مرکزی تا در شمالی و صوبت کردن،وقتی دیانا گفت: ینی من سر هرچیزی که خواستم جنگیدم،،، قشنگ با پوست و گوشت و استخونم می فهمیدم چی داره می گه
(هر چند که به لحاظ ارزشی تو صوبت کردن درمورد ی سری چیزا با هم هم عقیده نبوده باشیم)
انگار هشتک واجبی که خواه ناخواه واس من ساخته شده ،همینه: مبارزه _ همچنان