سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسمم واس پیاده روی نجف تا کربلای عرفه دراومد.دل تو دلم نیس.دعا کن سنگ اندازی نشه...بهانه و اگر و اما نشه...برام بمونه...

 

سه چهار روز پیش،وقتی داشتم این پیام رو برا فاطمه ارسال میکردم... انگار بین هیاهوی ذوق امید،ته دلم می شنیدم: بازم قراره از این چشمه،تشنه برگردی

 

و امروز مینویسم:درست شنیدم

 

 

 

 

(آقای تشنه لبم،تشنه لبم...چرا تا نشانم می دهی آب، می شود سراب¿¿¿)






تاریخ : چهارشنبه 96/3/31 | 2:28 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.