با نجمه پامونو از مسجد بیرون گذاشتیم،دلم بدجور ترسید،بدجور سنگین شد.ب زبونم اومد: اه، باز اومدیم بیرون، باز اومدیم تو چرکا و کثیفیا.اونجا همه چیز تمیزه و اینجا کثیف
الان تازه رسیدم خونه...دلم تنگه واس همین چند لحظه های پیش،تو مسجد،کنار خدا :"(
دلم تنگه،برای خدا
(اعتکاف 96)
تاریخ : پنج شنبه 96/1/24 | 9:25 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()