من خوشالم... خیلی خوشالم :)
از خواب پریدم،سریع ب افسان گفتم گوشیمو بده،پورتالمو تو سنجش چک کردم واس نتایج ارشد...هیچ جا قبول نشده بودم...خیلیم واسم عجییب نبود...اخه خیلی خوش اشتها با رتبه هفتصد و خورده ای فقط روزانه و شبانه فردوسی رو زده بودم... بلافاصله بعدش ایمیلم و یک جرعه اسمان رو چک کردم... تو ایمیلم پیام جدید داشتم:
نویسنده سایت اشتباه سهوی منو که زحمت 4 ساله ش حذف شده و حالشو خیلی بد کرده بود با یه پیام تبریک عید قربان ببخشید و حلال کرد...
ممنونتم خدا
خبری نیست...
خبری از تو نیست
و من راضی هستم به همین بی خبری های پنهانِ عیان
خدایم شکر... سر این ریسمان هم به دست تو...خواهی گره،خواهی...
:)
صداقت این لبخند رضایت را تو می دانی فقط، خداوندِ حکمت
نوشته هایی که از سر حقیقتِ صداقت و آه مظلومیت برگه هاتو سیاه میکنه، هر وقت و هر موقع ک بخونی و هرقدرهم تکراری،برای بتر میلیاردمم ک باشه، بازم اشکت درمیاد
حتی اگه اون قلم زنی، هنر دل خودت باشه نه دیگری...
تو حرم امام رضا جان نشسته باشی و ساندویچتم خورده باشی و برات سوال پیش بیاد:
پر از حرف باشی و حرفی نداشته باشی،اسم حالت ش چیست¿
96/5/22
هرچی من شجاعت و به وقتش جسارت دارم،افسان ترس پر حماقت... .... ....حتی حدیث امام علی ع رو هم یه شب باهم خوندیم و براش توضیح دادم و خود حدیث هم تفسیر داشت ک منظور امام علی جان از اینکه فرمودند ترس واس زن خوبه، متظورشون کدوم نوع ترسه و ترس کجاهاست و اتفاقا کجاها نباید و واجبه چی زن چی مرد نترسه
گفتمم بهش اما تغییر نمیکنه