بیست و چهار ساله شدمو.................................................................هیچی نشدم
.
.
.
.
امروز روز تولدم بود و من آشفته تر از آرامش گریستم
.
.
.
.
روزای تولدمو دوس ندارم؛همیشه حتی میون خنده های دیگران؛بی قرارم؛اشفته؛گریان؛ناراحت و سال هاست که ندانستم چرا؟؟؟
.
.
.
.
ی برگ دیگه از زندگیم ورق خورد؛چن تا دیگه میای آقا؟؟؟
94/11/22
تاریخ : دوشنبه 94/12/3 | 1:17 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید