سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از تمام دیروز ظهر تا دیشب تا صبح,,,,, یک ساعت خواب!

چشام شده مثه *تام*...با چوب کبریت پنجره چشاشو باز نگه می داشت ک پلکاش رو هم نیفته!

 

دلم می خواد بنویسم

از چی¿

جشن امروز کانون مهدویت

دیگه چی¿

تیم ایول دار اقایون

دیگه چی¿

دبیر جدید کانون و ....

 

الی اخر...

 

عجالتا...بماند

 






تاریخ : سه شنبه 98/2/3 | 8:40 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

خب ناموسا اینا هم شد موضوع جلسه¿¿¿¿¿¿¿!!!!!

:/

خب موضوع ندارین , جلسه نزارین....چه اصراریع هر سه شنبه حلسه باشه

موضوع ندارن , هرچی ب دهنشون میاد رو پیامک می کنند تحت عنوان موضوع جلسه مسئولین ورودی

 

انگار ما وقت مون رو از سر راه اوردیم :/

اومدیم خدمت کنیم نه اینکه وقتمون رو هدر کنیم

خدایی واس همین موضوع های گنگ و عجیب غریب فردا , من بگیرم بخوابم عمرم مفیدتر گذشته تا شرکت در جلسه!

 

چرت و پرت!

 

بعد شرکتم نکنی به صغیر و کبیر و خدم و حشم و بلند و کوتاه باید جواب پس بدی!

چیشششششش

 

عمرا اگه خودشونم بفهمند چی می خوان از جلسه:/

فقط دقیقه نود تند تند چند تا کلمه سر هم می کنند میدن مهناز که موضوع رو پیامک کنه که لابد فقط دور هم یه جلسه ای برگزار کرده باشیم!

چند نفر باید متن رو ترجمه کنند که بگیری اصن چی گفته شده و چی خواسته شده ازت¿¿!!!

 

فقط می خوان امار جلسات هفتگی برگزار شده رو بالا ببرند  وگرنه به جان خودم کم نبوده جلساتی ک ب چرندیات گذشته!

والا

 

بی تربیتا اعصاب نمیزارن واس ادم

 

 

والا

 

 

+ دلشون خوشه بابا

+ حوزه

 






تاریخ : دوشنبه 98/2/2 | 9:52 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

ه_____وا خ____واه توام ج____ان_____ا

و  

م____ی دان____م که م____ی دان____ی

 

 

+ آرْمانْ پِدَرْ






تاریخ : دوشنبه 98/2/2 | 5:14 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

مهدیه

یکی از میان همه...






تاریخ : دوشنبه 98/2/2 | 5:0 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

حالم بهم میخوره از کارآگاه بازی هاتون... 

 

+ ارشی_صائمی_صفایی

+ حیف تو که تحت عنوان مسئولیت,قاطی مسخره بازیای حال بهم زن حضرات میشی انیسه... همش میگم:خدا کنه روم تو روت وانشه

+ حوزه_توهمات

+ ممنونم استاد...پاگیرم چون مثالتون یادم مونده هنوز...ممنونم استاد عباسی

+ با شناختی ک ازشون به دست اوردم بارها  این سوال ذهنم رو درگیر کرده که:

اگه ماها, امثال من و صدیقه حقوق بگیر بودیم نه خادم , اینا(مسئولین) حتی یک لحظه ما رو تحمل می کردند¿¿¿

و بارها تنها به یک جواب رسیدم: عمرا

 

یک و دو و سه پرونده مون زیر بغلمون بود و اخرررررراج

چرا¿

واضحه ... چون ربات بله قربان گو میخوان !

فرمان بدن,اجرا کنی... همین!

 

+ صراحت

 

 

 

 

 






تاریخ : دوشنبه 98/2/2 | 3:41 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.