سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیایی می سازی دنیایی که جون داره

دنیایی که تو سفره هاش هم‌ آسمون داره

 

+ آزادی-حامد زمانی

+ آرمانْ شهر-اتوپیا-مدینه فاضله-مهدویت

+ زمین گیر زمین

 

 

 

 

 

 






تاریخ : یکشنبه 97/8/20 | 4:54 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

خب

که چی مثلا

!!!!!!!!!

خونوک

!!!!!!!

مثلا ترسیدی 

از خوندن من؟

که خصوصی کردی صفحه ت رو

از چیه من؟

که

بفهمم تو عقاید سرت چی می گذره

یا 

بفهمم تو عقاید دلت چی می گذره

هاع؟

کدومش؟

چه اتفاقی می افتاد مگه؟

 

+ اصن چیشششششش

+ مهم نیست

+ :/

+ خود را انچنان ک هست بنمایید...

+ والا

+ به احتمال زیاد این پست در اینده نزدیک خواهد ترکید






تاریخ : شنبه 97/8/19 | 4:12 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

تا نیایی ، سرطان، راس مدار سرمان...

 

+ دور  هم می چرخیم 

و

  دور خم می گردیم

 

و چه خوب  تاب بودت را ناب نبودت می سازیم!

 

 

+ درس، شغل،تفریح...خیالت راحت حضرت غیبت!  همه  بی تو مشغول دل ایم نه دل مشغول به تو ایم!!!!

+ همه کار کردیم، حرف تو که شد، *اگر* وقت کردیم....

+ نکند  حرف و حدیث پشت و پی  غیرت ما راست باشد

نکند نقل  و نبات  ری ما،  نَقل یک  کوفه و بازار  باشد...

+ صاحب الزمان....زمان از آن توست و برای آنی که از آن توست، آنی از آن تو نیست....

+ ما نشستیم،سهم الارث خود را کردیم جدا 

     چشم بستیم،فهم الارث خود را کردیم سوا

 

 

 






تاریخ : شنبه 97/8/19 | 3:23 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

تا اکران ایدئولوژی مهدی....

 

منتظر مانده ایم

منتظر بمانید

 

 

 

+ شاید دور زمین، دور زمان شماست

اما

قرن زمان ،قرن حسینِ ماست.....

 

+ آن مرد، می آید

آن مرد، با آرمان می آید

 

+ نراه قریبا

 

+ مدام خسته ایم از خستگی های مدام

 

+ می گویند: اسلام رحمانی... چه اش مانده است!






تاریخ : شنبه 97/8/19 | 2:12 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

وقتی که اعتقاد به * علی* تعهد می آورد

 

حسین قرن اش کجاست!

 

حسین قرن ات کجاست!

 

کجای حسین  قرن حسین ایستاده ای؟؟؟

 

 

 

رو به پشت اش 

 

یا

 

پشت به روی اش 

 

 

 

 

 

 

 

+ خودم را از تبرج برج نگاه شهر ، زمین می اندازم تا بگویم ؛ آخ پدرم

 

تو زیر چشمی نگاهم کنی و بگی:چه شد دخترم؟

 

...........................................

 

.......................

 

............

 

+ نگاهم را زمین می اندازم که نبینم ،نگاهت را زمین نینداز و ببینم

 

+ وقتی  من به  همین خاک زمینی خیره می شوم ،قدری تو به همین زمین خاکی خیره شو

 

+  تا نگاهی از پلک ها تکاندم ، حسینی از پلک ها چکاندم...

 

+من میخندم  به مومنی در راه و می گویم: تقدیمِ پدرم

 

شما بخندید به مومنی  سر راه و بگویید: ممنونِ دخترم

 

 

 

برای آن آرمانْ پدری که ندیدم و این آرمانْ پدری که.... 

 

+ دلتنگی های مومنانه

 

+ دلتنگی های مقدس

 

+ ایدئولوژی

 

+ آرمان

 

+ اللهم عجل لولیک الفرج

 

 






تاریخ : شنبه 97/8/19 | 1:52 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.