دارم فکرمی کنم
چقد فهم ها از تقوا گاهی می تواند سطحی باشد
گویی فقط از واژه مقدس تقوا ، پرهیز از نامحرم به ذهن متبادر میشود!
گویی اجتناب از عمل های مکروه و حرام دیگر تقوا نامیده نشود
مثلا پرهیز از غیبت، دروغگویی، ربا، تهمت، خبرچینی،الی اخررررر
پس این ها چه می شوند؟ جایگاه این ها کجاست؟ کجای دایرة المعارف منطق و استدلال شما!
+ دیگه استاد دستپروری رو نمیرم، چی فکرا که صدیقه با خودش نمیکنه!
+ اون جای پدر منه و همواره میگم دوست داشتنی مثل یک پدر! کجای کاری مومن؟
+ باید یک احمق بوالهوس تمام عیار باشد کسی که نظر به مردی داشته باشد که جای پدربزرگش است ! در صورتی که دلش پیش جوانکی متقی گیر است! چو جوانکی هست چه احتیاج به پیرکی؟
+ کاش می تونستم بفهمونم بهت بدون اینکه نشون بدم فکر مزخرفت اذیتم میکنه و به روت نمیارم! گاهی میخوام توضیح بدم برات اما میگم : چه فایده! چه لزوم!
+ چهارتا شوخی درمورد یکی میکنی، به خودشون اجازه میدن بی پروا هرجور ک دلشون میخواد درموردت فکر کنند!
+ ادم تا دهنش رو وا میکنه صریح میگه: تقوا! فرتی تصویر دو نامحرم ک میخوان ب گناه نظر بازی نیفتند، تو ذهنای کج فهم نقش میبنده! و امثالهم...
+ واقعا ادم حیرون می مونه از این نتیجه گیری های خرکی و چپکی!
+ اَه