سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ارمیا

تموم شد

دقیقا! همونی بود که فکر می کردم! همونی بودی که فکر می کردم!

خوندم و از خوندش کیف کردم

خوندمت و از خوندنت کیف کردم

 

من تو رو پیش از ارمیا خونده بودم!

ارمیا رو خوندم که فقط بیشتر خونده باشمت! 

که فقط بگم: میدونستم تو رو!

 

من میدونستم ارمیا ، بیش از یک کتاب است

 

متن خوبی بود

متن خوبی بودی

متن خوبی هست

متن خوبی هستی؟؟؟

 

+ارمیا- رضا امیرخانی

+ چند شب پیشا تمومش کردم

+  کلی اینور اونور عباراتش ،یادداشت نوشتم و استیکر و هشتگ 

+ ازون کتابایی که وقتی براش هزینه می کنی ، بیشتر ازش دریافت می کنی.... ازون کتابایی که وقتی براش هزینه می کنی اولش میگی: چقد زیاده قیمتت! تهش میگی: نوش جون قلمت.... ازون کتابایی که زمین گذاشتنی نیست، تا میخوای بزاریش زمین بری ب بقیه کارات برسی ، می گی : بزار تا اخر همین صفحه بخونم ، میرم حالا/ بزار دو خط دیگه بخونم ، دیر نمیشه/ بزار ببینم ته پاراگراف چی میشه، وقت هست هنوز که و به خودت میای میبینی همه کارات موند و تو در حال جویدن کتابی....

به خودت میای میبینی یه خط? دو خط تا ته رفتی و کتاب رو بستی ....

به خودت میای میبینی تو خونه ، تو اتوبوس ، تو حوزه ، مسیر در ورودی دانشگاه تا جلوی مزار شهدا و سرمای سکو ، تا تو سکوت سالن حوزه از چشمت و دستت و دلت کنده نمیشه

دوسش داشتم... خیلی...

دوسش خواهید داشت...خیلی..‌.

 

اولین قلم زنی رضا امیرخانی خوب بلده راه باز کنه به ولع به باقی آثارش...

 

ازون کتابایی که با مزمزه می خونی ، نا خوداگاه سرعت میگیری، هی ترمز میگیری که هیچ مزه ای رو از دست ندی، جلو میری که ببینی : خب بعدش! خب بعدش! یکهو به تهش میرسی ،سکانس آخر! لبات آویزون میشه و دلت نمیاد باور کنی ک تموم شد :(

 

+ زیاد ازش تعریف کردم نه؟ چون زیاد تعریف کردنیه...

+ می دوست

 






تاریخ : دوشنبه 97/8/28 | 11:40 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.