سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باور کنید که نمی خواهم شاعرانه بنویسم

باور کنید که نمی خواهم ادیبانه بنویسم

باور کنید که نمی خواهم عاشقانه بنویسم

اما باور کنید

غریبانه احساس می کنم:

دارم

با پیر شدن بابا ،  از جوانی ام زود پیر می شوم

با شکستن بابا، از بردهای  زندگی سیر می شوم

 

 

+ حال ِچشمان بابا ، می کشد هر دم مرا

 

+ همین ریحانه ی دخترانه ات ، بمیرد برای نگاه های پدرانه ات

 

+ ریحانه، افسانه، محمدرضا،بهروز ، علی  

 ¿¿¿از صراط  دستان  رد می شویم ¿¿¿

 

+ لطفا حس غریبی ام را باور کنید بابا

 

+ غریب است حس  دوست داشتنت بابا

 

+ غریبم بابا

 

+ غریبم

 

+ غریب

 

+ آن قدر غریب که همین الان این غربت را چشمانم گواهند 

 و رطوبت بالش م... این دیگر چه گنگ حسی ست آخر¿!!!

:"(

 

# بابا علیِ ریحانه






تاریخ : یکشنبه 96/9/12 | 1:56 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.