دیشب بازم سراغم اومدی... بازم خواستی زورتو ب رخم بکشی...بازم صدامو بریدی،چهرمو درهم کردی و زانو هامو خم، تا اینکه بازم زمینم زدی...بازم اشکمو دراوردی...بازم اینقدر ب سینم فشار اوردی تا مجبورشدم چنگ بندازم و مچالت کنم ک اروم بگیری...بابا اصلا تو پهلوونی... من که گفتم: دل من، مردیه واس خودش...
پس نامردی نکن،ضعیف کشی نکنی
باهام مدارا کن، مدارا کن که من هنوز "حسین" ع ندیده ام......
( اذیتم نکن)
تاریخ : یکشنبه 96/1/13 | 12:35 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()