سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حتی اگر هم چیزی نگوید من می فهمم که حرف دل بابا چیست

من این روزها خنده های ته دل بابا را در صورتش نه - ک در صورتش چیزی نیست - من در چشمان رنگی اش میبینم

رضایتش و خنده هایش را از وضع جدیدم متوجه می شوم و می گویم:

نکند  شرمنده قنج زدن های امروز بر دلهره های پیشینش بشوم ¿ اما چون نمیدانم که  چه بر صلاح من است و میدانم هرچه خداوندی تو بخواهد قطعا صلاح من است، نمی گویم خنده هایش را به حال امروز دخترش قطع نکن.چون با خودم فکر می کنم شاید در صلاح های پر خدایانه ی تو،نخندیدن صلاح باشد، حتی اگر بابا از من دلخور باشد،حتی اگر گاهی دلم به نگاه های پرسوال کشنده اش سرشکسته باشد و حتی  ممکن است پتک کوبنده ی اخم هایش مغزم را بترکاند و حرف هایش ریسمانی شود از ضخامت "پس هرچه در این سالها برایت رشته بودم بی فایده بود"دور بغض گلویم حلقه شود و سکوت هایم را خفه کند... و شایدهای دیگری ک خیلی هم دور از یقین نیست

اما من همان خواهم که تو خواهی

اما من بازهم سربالا می اورم و دست دعا که رضیت بالله ربا...هرچه تو میگویی خیر است روزیم کن نه خیری من گویم و دل دل نگران دگران

ک با دلنشین موسی وارانه ات میگویم: هر خیری فرستادی من به آن محتاجم

 

 

 

(یاد گرفتیم بگیم توکل به تو و کار خودمونو بی گوشه چشمی به صاحب توکل پیش ببریم

یاد گرفتیم بگیم توکل به تو و چشممون ب دست هرکسی باشه جز اونی که باید

یاد گرفتیم بگیم توکل به تو و اگ برعکس خواسته مون شد شاکی بشیم و زبون به کفر

یاد گرفتیم بگیم توکل به تو و طبق میل من

یاد گرفتیم بگیم توکل به تو و همه راه ها رو بریم و تهش دست از پا درازتر چون همه عالم و آدم دست رد به سینه مون زده بگیم خب ، پس حالا توکل به تو خدا، بده بیاد

یاد گرفتیم بگیم توکل به تو  و فقط" بگیم "توکل به تو ، که یه چیزی گفته باشیم

یاد گرفتیم بگیم توکل به تو و به پشت و پول و پارتی بنده های تو

یاد گرفتیم و یاد.......... نگرفتیم)

 






تاریخ : پنج شنبه 96/5/26 | 11:54 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.