سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رفیق جان ،مرا دوره ی رفاقت نیست
سر گلایه ندارم که جای صحبت نیست 
یکی به مفتی شهر از زبان ما گوید
اطاعتی که تو را می کنند طاعت نیست
چگونه نقشه ی آسایش جهان بکشیم
به خانه ای که در آن جای استراحت نیست 
همه به سایه ی هم تیر می زنند اینجا
میان سایه و دیوار هیچ الفت نیست
چقدر بی تو در این شام ها دلم خون شد
چقدر بی تو در این روزها صداقت نیست 
مجو عدالت از این تاجران بازاری
که در ترازویشان نیم جو مروّت نیست 
حرامیان همه دولت شدند و دولتمند
گناه دولتیان و گناه دولت نیست...
به جز سکوت و تبسم چه می توانم گفت
به واعظی  که گمان می کند قیامت نیست 
هوای کعبه به سر دارد و دلش گرم است
که در طریق هوی سختی و جراحت نیست 
"کجا روم چه کنم چاره از کجا یابم"
هزار سینه سخن مانده است و رخصت نیست... علیرضا قزوه

 

+حال دلم که یک طورهایی می شود،دنبال زبان دلم در زبان علیرضا قزوه میگردم و می یابم






تاریخ : چهارشنبه 97/1/29 | 9:12 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

+من همسر نمیخوام،همسنگر می خوام

 

_تو دست خالی می خوای دنیا رو نجات بدی

 

+ به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

که گر مراد نیابم ، به قدر وسع بکوشم

 

_ سخت میگیری

 

+ تو شل گرفتی

 

 

___ریحانه،افسانه____

 

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

 






تاریخ : چهارشنبه 97/1/29 | 8:43 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

دغدغه رنگ آمیزی دارم و جز تو

کسی

رنگ

حالم

را

ن

م

ی

ف

ه

م

د

...

 

+ برای پدرم مهدی

+ می دوم و کم می رسم ،از خودم به خودت

+ نقش آرمان به بوم و در جست و جوی نقاش

+ من خوب شدم،عشق تو پروانه گی ام بود

  این خوب شدن ،هدیه ی دیوانه گی ام بود

 






تاریخ : چهارشنبه 97/1/29 | 8:30 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

داشتم اشعار علیرضا آذر رو می خوندم

اشعارش رو نمی دوست

جز تک و توک 

 

+ پیش چشمان همه از خود یلی ساخته ام

پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام

 

 






تاریخ : چهارشنبه 97/1/29 | 12:23 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

دکتر به من گفته بود،همان سالها پیش گفته بود مشکل خاصی ندارید فقط:تپش قلب

چه می دانست هر شعبان که می شود ، نمی دانم در من چه می شود که سر بزنگاه تپش های قلبم شروع می شود  و تمام بی ابتدا و بی انتها دست های دلم می لرزد از رسیدن روزی که در تقویم انسانیت ِبشریت نامیده می شود :سوم شعبان

 

...حسین...

بخواند و بداند حال دلم را...لرزش قلم را

 






تاریخ : چهارشنبه 97/1/29 | 11:55 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.