سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 مهربانا

بتکان وجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود خانه ام را

قبل آنکه

بترکانم سجـــــــــــــــــــــــــــــــــود سینه ام را...

4/10/94






تاریخ : شنبه 94/10/5 | 11:54 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

واجب کفایی است

احیاء آرامشم

 وقتی تازه از دانشگاه می رسم خونه

به زور از پله ها بالا میرم

حالم خوب نیست-دلم داره می ترکه-اروم و قرار ندارم-یه نگایهی میندازم به تسبیحی که داره دستای مامان رو طواف می کنه ولبی که دور خدا می گرده-با چهره درهم و برهمم مزخرف ترین خنده عالم رو رو لبام میکشم و به سرعت نور خط خطیش-اشک باز سرشو میندازه در نزده می شه خروس بی محل و مهمون ناخونده چشام میشه.-می خوام بگم:مامان برام دعا کن

 شک می کنم

نمی دونم لابه لای دونه های پاک تسبیح مامان جایی واس من ناپاک هست یا نه؟؟؟

 یقین می کنم

می دونم هنوز نرسیدم به "میم" مامان؛ میرسه شور مزگی حالم به "لام" لبام

بنا به احتیاط واجب

رامو کج می کنم

در رو می بندم

میام طبقه پایین

دلم فتوا میده:

خدا بزرگه ریحان

تقلید می کنم

1/10/94

 






تاریخ : شنبه 94/10/5 | 11:52 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

 

  تو گیر و دار بحثمون و کلافه شدن تسنیم ازمون:

یادته یه شب  تو اس گفتی: وقتی بهت احتیاج داشتم پیشم نبودی؟

یادته امشب تو اس گفتم: دعام کن – این روزا یه جور دیگه دعام کن- یه جوری که تا حالا دعام نکردی-خیلی دعام کن؟

یادت باشه الان به الانت میگم: حساب بی حساب- این روزا همون روزا ؛ همون ساعتا و همون لحظه هاییه که باس پیشم می بودی و نبودی

با این تفاوت که:

 اون وقت من "خواستم" باشم و تو نخواستی-این وقت من " خواستم" که باشی و تو نخواستی

 

بین دعاهام بودی- بین دعاهات هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روی گونه ام بودی- روی دستانت هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ورد قلمم بودی- ورد خیالت هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1/10/94

 






تاریخ : شنبه 94/10/5 | 11:51 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

عاقا یه مدت بود عبارت " همدیگر را قضاوت نکنیم"- "واقعا برات متاسفم"- "تو بویی از انسانیت نبردی"- " با احساسات من بازی کردی" رو بورس بود الان باز مد شده همه می گن" من فلانی رو درک نمی کنم"/ " اصن درک نمی کنم که فلان..." خب بابا جان یکم با کفشای همون فلانی که می گی راه برو ؛ نه؟ کفشاش پاتو می زنه؟ آبله میزنی؟ اوف می شی؟ خب پس یکم به کفشاش و راه رفتنش نیگا کن بعد فرتی بگو درک نمی کنم.

اصلا به خودمون زحمت فک کردن؛ زحمت شناخت؛ زحمت توجه؛ و کلا هیچ زحمتی نمی دیم و انتظار داریم از طرف مقابلمون به شناخت هم برسیم – انتظار داریم ایه نازل بشه که همه چی همچین یهویی و قلمبه بیفته تو دامنمون و دایره اطلاعاتمون و به قول خودمون "درکمون" بشه در حد بوندیس لیگا

فقط یه کلیشه افتاده تو ذهن خیلیامون که تا تقی به توقی می خوره وامیستیم جلو طرف( دیده شده گاهی هم پشت سر طرف و رو به دیگران نه رو به خود طرف) حالا چی دختر باشه چی پسر چی فامیل پی دوستمون یا هرکی دیگه و یا فیگور آرامش می گیریم و این کلیشه رو تو روش می کوبیم و یه پلکی به هم می زنیم که مثلا حس فیلم هندیا رو تداعی کرده باشم و همه چی طبیعی تر به نظر برسه و یه سری تکون می دیم و می ریم یایم با همون حالت ایتاده که در عبارت فوق ذکر شد؛ چهره حق به جانب به خودمون می گیریم منتها این بار یه گره کوری هم می ندازیم تو ابروهامون که طرف جیگر نکنه لام تا کام حرف بزنه و چشامونو شهلا می کنیم که باز هم طرف جرات نکنه به غیر از حالت مجسمه عکس العمل دیگه ای داشته باشه و می گیم "درکت نمی کنم" و شترق تریپ " من خیلی خیلی سعی کردم بشناسمت اما نتونستم " به خودمون می گیریم و با حاتی خیلی خفن و علکی مثلا داغون یا شایدم طلبکار بدبخت بی نوا رو پرسینگ می کنیم , با اسفالت یکی می کنیم,هفت-هشت دور از روش رد می شیم و کلا به حالت اسکرین سیور فرو می بریمیدش و مارو به خیر و شما رو به سلامت و تنها با استفاده از یه کلمه "درک" منتها در جمله بندی های متفاوت

اینه قابلیت این واژه-.اصن آبشن هایی که در لایه های زیرین این وازه نهفته و ادما واس راحت طلبیشون استفاده می کنن و لذتشو می برن ؛ اصن این لذته در لایه لایه های پیاز ناهار ابگوشت پرب و چیلی مامان جونامونم ننهفته می باشد.

خدا نکنه یه چیزی؛ یه کلمه ای؛ یه حرفی و ... بیفته سر زبونا و بازار گرمی واسش درست بشه-ملت تا با اون کلمه/عبارت/شعر و... تا جد و آباد و دودمان یه عده ای رو نیارن جلو چشمشون و لوثش نکن ول بکن نیستین که نیستن.لج درآر تر از اون وقتیه که واس اینکه از غلظت و دز رگ منبسط و منقبض کن این واژه- کم بکنن بعضیا؛ میان تنگش یه عزیزم لوس و بی مزه هم اضافه می کنن تحت عنوان چاشنیٍ"می دونم تو خوبی/گلی/فلانی/بهمانی ولی من نمی فههممت"که قشنگ همچین سفره هه از رنگ و لعاب نیفته و دور از جونشون غول عذاب وجدان بی معرفتی و بدهنی و غیره و غیره نیاد سراغشون و لولو نیاد ثواباشونو ببره و گوش شیطون کر؛ پیش خدا خیط بازی در نیاورده باشن و دست آخرم بلا نسبت این فیلم اشک در آورک های بالیوودی – همه چی در صلح و صفا و ارامش و همه چی آرومه و من چقدم منطقی و باوجدان و زحمتکش و با درک و متمدن و به به هستم- نخ روابط رو نخ نما کنن و بعد چند وقت یه عده های بنده خدا تحت عنوان "خدا خیرشون بده" بشن آمران بالمعروف و ناهیان از منکر و بیان این نخه رو که همون مدعیای آخی و؛ با یه حرف مثه جیگر زلیخا ریش ریش کردند، این گروه مذکور به زور آیات و روایات و وساطت و انواع چسبیات رازی-وطن-آلفا و لحیم کاری و جوشکاری و چسب نواری و اهن و چوب ،چسب بندی کنن و کاسه دل رو بند بزنن یایم که اگه همون آخه ها که در جریانید – کلی روابطتو کاتینگ کنن و بشن مصداق: بی تو هرگز؛ با تو عمرا   و برن سراغ یکی یا یکیایی دیگر و باز قصه از سر نو و همین چرخه تکرار بشه و از آخرم سرشون گیج و ویج بره از این چرخه شناخت و ناچارا :یا خودشونو به اون راه بزنن و هرچی دیدن و شنیدن به روی مبارکشون نیارن که روابط باز گسسته و تیکه و پاره و شت و پت و پخش و پلا نشه   یایم بشن بی اعتماد به عالم و ادم و عینک نفاق بزنن به چشاششون و فک کنن همه دوروین یا مثلا رنگین کمان یا مثلا آفتاب پرست یا مثلا ازین رنگارنگ خوشمزه های جایگزین پول خورد بقایا و کلا در مخیلاتشون بگنجد که نمی شه به اون ته طرفشون دست یابید و در ارتباط با بقیه رفتاری تظاهری/ خنک/ رسمی/ خشک/ بی روح یا مثلا از این رفتارهایی که " حالا یک ساعت دور همیم تحملش می کنم هر جور شده دیگه" باهاش یا باهاشون داشته باشیم

یایم که کلا خودمونو از اجتماعی بودن ساقط می نماییم و کیف شیرین "دور هم بودن"-"از هم خبر داشتن"-پیچوندنی های دسته جمعی"-"خنده ها و گریه های همگونی"و ... محروم کرده و منزوی می شویم و افسردگی می گیریم و بقیه فک می کنن عاشقیم؛نصیحتمون می کنن –فحشمون می دن-به تخت می بندنمون که "الان ترک کردن بهتر از بعدا ترک کردن" یا مثلا" زمزمه می کنن : نگاه کنیم به چپ به راست عاشقی همیشه همه جاست" یا حتی" چرا عاقل کند کاری که بعدا توش بمونه" ؛ سعی در همراهیمون دارن

وقتی هم دیدن "نخیر" نو ریسپانسیبیل می باشم دورمونو خالی می کنن و می گن: هر گلی که بازی کردی به صورت خودت مالیدی – یا- صلاح مملکت خویش جوجه رو آخر پاییز خوشه و میرن

و اینجا میشه که دقیقا معنی دقیق اون "درکه" که ازش دم می زدیم و فک می نمودیم الان در مرحله پی اچ دیش به سر می بریم جلو چشامون قیری ویری و به چپ چپ می ره و رفتارایی می کنیم که نبایذد و نشاید انسان را سزد و بقیه هم که هنگن از این مدلی بودن ما هی پتک و چوب و چماق و پاره آجر و تخته سنگ  "درکت نمی کنم" رو نوش جون فرق سر متعالیمون می کنن و در همین حین که گنجشکانی جیک جیک کنون در محور کاسه سرمون به پرواز در میآیند و هی در افق محو می شوند و یادمان می آید که:

گهی زین به پشت-گهی پشت به زین

خواهان کنترل جو گیری اون جوگیرانی که با همه گیر و گوراشون گیر میدن به بعضی واجه های گیر, و دست آخر خودشون گیر می افتن هستیم- لطفا واجه هارو چندش ننمایید

از ما گفتن بود حالا دیگه...

لازم به ذکر کنم که:این حرفا کاملا در حالت خونسردی و متبسمانه و ریلکس و ارامش و حالتای گل و بلبلی درونی و در حال انجام تحقیق تاریخ ادبیات3 نوشته شده-اونایی که می خونین؛ واس بچه مردم حرف دریاریناااااااا :) :) :)

 






تاریخ : شنبه 94/10/5 | 11:50 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.