حیفم اومد ننویسم
همین الان که تو دانشگامو داشتم تحقیق استاد زرقانیو می تایپیدمو دلم دلخور از دلت,تو فکرت بودم ؛که اسیدی
کلا چن وخته خیلی رو هوا میگیری سیگنالامو
شنیدی فاطمه؟؟؟
چقد ذوق می کنی وختی می بینی یه عده ای از دیدنت ذوق میکنن...:))))))))))))))))))))))))))))
ذوخ مند تر از اون وختیه که واقعی بودن ذوخشون از چشاشون فواره می زنه تو حلقت:))))))))))))))))))))))))))))))))))
این ینی
خوبی
شاید کم
اما
خوبی
این ینی
هنو
چیزی
داری
که انسان بودنتو
تایید کنه
هرچند کم
اما
داری
این داشتنه
قیییییییییییییییییییشنگه
همی همی همی الان حال دلم خوبه-چون 1-دوس دارم فاطمه رو خفه کنم که دلم واسش تنگه و خودشو خنک می کنه2-کلی با تسنیم-مهدیه-سمیرا-زهرا خندیدیم3-امتحان سنایییمو پاس میشم و دیگر هیچ...خداروشکر
حال امشبم را
حال امشبت
نمناک کرد...
(میان تحقیق ،بر چشمانم امدی-میان نماز بر زبانم)
سر کلاس سنایی استاد زرقانی بودیم؛حرف تو حرف شد -استاد گفت: همه می گن بهم تو وقتی میری تو طبیعت کودک درونت فعال میشه
تصویر خودم جلو چشام مجسم شد
هرچند این روزا از خودم شاکیم
اما عاشق خودمم وقتی پام به طبیعت می رسه..کودکی میشم که کودک نمیشه-همین یه ماهیش بود با تسنیم - سمیرا اردوی زاوین ؛بیش فعالش کردم
دلم بچگی می خواد تو این روزایی که نیازمندم-نه خود بچگی هااااا-نه- حالی از جنس بچگی-حال سبز پسته ای
