سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بعضیام هستن مث وروجک

دست خالی می خوان دنیا رو نجات بدن...

 

 

(به اینا فقط تو دلت باید آروم بگی: دمت گرم)






تاریخ : یکشنبه 95/3/16 | 9:13 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

دارم سعی می کنم سر غرورمو زیر آب کنم

نه همشو

اما  فقط ؛ اون جایی می زارم نفس بگیره که نفسامو نگیره...






تاریخ : چهارشنبه 95/3/12 | 3:20 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

شوخی شعریمو پس می گیرم

همچنان هنوز :همه مغز

 






تاریخ : سه شنبه 95/3/11 | 5:9 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

چقد امروز شبیه بچه ها شده بودم

شبیه اون بچه هایی که وقتی مامانشونو گم می کنن و اولش یکم اینور اونورشونو نیگا می کنن ؛ بعد که ردی از مامانشون پیدا نمی کنن،مضطرب می شن و می زنن زیر گریه

رفتم یه گوشه صحن انقلاب کز کردم  و زدم زیر گریه

زینب رو که دیدم قشننگ مثه وقتی مامانا بچه شونو پیدا می کنن تو بغلشون می پرن و گریه؛ زینب رو که کنار سقا طلایی دیدم،بی هیچ سلامی بغلم کرد و من فقط اشکام می ریخت و غرولند بهش

به قول آیه  قیامت: گریه واس وجدان اخلاقیم

 

این کلمه وجدان اخلاقی رو هم امروز تو تلگرام گوشی وروجک خوندم والا مایم همون وجدان رو سعی می کنیم بیش به کار نبریم که برخی خواطر را مکدر نفرماییم

 

خودمونیماااا ولی "وجدان اخلاقی"چی کلمه قَدَریه،همچین گنده و دهن پرکن و شیک و مجلسی و عضله دار و آرنولد و باشگاه برویی یه اصن,همش در حال دمبل زدن و  کباده کشیه بچه م

ادمو یاد هرچی نندازه یاد چنتا چیز حتما میندازه

اصن آدم دلش می خواد استادش واسش هی سرمخش بده بگه هر شب مثلا سه بار از روش بنویس ,خط فاصله هاشم با مداد گولی بزار حمن

عاقا شوما جیگر داری(لازم به ذکر است که لفظ جیگر داشتن از الفاظ مکرر استاد درس جذااااااااب خروجیمون,استاد ابوی سانی می باشد)به  یکی(این یکی منظور ازون آدم یکی هااا نه هر یکی) بگو فلان کارو کردم وجدانم دردش اومد یا مثلا عذاب وجدان دارم که فلان کارو کردم و فلان حرفو زدم, چشاش نهایتا اندازه گوجه سبز بشه ولی وقتی کنار وجدان یه واژه اخلاقی هم اضافه کنی و بگی وجدان اخلاقی،چشاش اندازه پیش دستی نشه،اندازه نعلبکی قطعا می شه-نه نعلبکی لب پر   شده  هااااا نه,نعلبکی گردالوی فرد اعلا.تازه ممکنه یه خنده ریزم بیاد واست که مدیونین اگه فک کنین به نشانه تمسخره-و حتی تر ممکن ترم هست که تو دلش بگه:برو باباااااا؛به فکر نون باش که خربزه آبه یا ما که میشناسیمیت برو عمو جان سجاده آب نکش یا تویم دلت خوشه هااااا یا چی می خواد خودشو موجه و خدا و پیغمبر شناس و مریم مقدس نشون بده انگار ما نمی دونیم چجور آدمیه,چیییییییییییش یا تو اگه وجدان داشتی که فلان روز فلان کارو نمی کردی و فلان حرفو نمیزدی حالا چی می خواد خودشو خوب خوبه و مارو بد بده نشون بدی یایم که هیچی که نگن فیگور جناب خان رو به خونشون می گیرن و  چشاشونو گرد و دهنشونو باز می کنن و میگن:وجدان اخلاقی!!!!  (حالا بماند که این وسطا چی سوسه هایی برات می یان و ممکنه چی فوشایی نوش جون کنی اللللللللللللللللبته می تونم این نوید رو بدم که فوش به تنهایی و خشک خشک سرو نمی شه بلکه به همراه یه لیوان دوغ  گازینگ دار که سر معده گیر نکنه و بشوره ببره پایین) بعضیام تا تا چن روز واست دس نگیرن واست که چه معنی داره ول بکن قضیه شن

 

در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند...






تاریخ : دوشنبه 95/3/10 | 4:48 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()

همین الان حین دست و پنجه زدن با تحقیقای باد کرده رو دستم و کیفی پر از جزوات تیکه پاره  و لنگ در هوا و سری واقعا شلوغ و دلی دلتنگ "کریه بی معرفت خودم"؛دارم فک می کنم که حال این روزای تسنیم چققققققققققققققد رنگ و بوی حال و روزای منو پارسال منو گرفته(بعد نیمه شعبان ) متاسفانه

حالا هرچقدم نقش بازی کنه ؛ هرچقدم خودشو خندون و همه چیو روبه راه نشون بده؛منکه می دونم چشه؟؟؟

منکه می دونم چشش دنبال کیه؟

چشش پی کسیه که واسش خیلی عزیزه

همونطور که من چشمم پی کسی بود که عزیزم بود

می دونم چون حال الانش کپی پیست حال پارسال منه

نه اینکه روزای قبل به این نتیجه نرسیده باشما و همین الان مثلا یهویی وحی منزل شده باشهههههه،نع

چنتا دوشنبه پیش فقط در حد چند جمله از ریحانه گفت و من تا ته ارزشی که ریحان واس تسنیم داره رو خوندم

حتی اگرممستاصل نیگام نمی کرد و نمی گفت:ریحانه رو خیلی دوست دارم؛حتی اگرم نمی گفت و فقط یک کلمه می گفت"ریحانه" و با اون پریشونی که تو چشاش دیدم نیگام می کرد؛همه چیز دستگیرم می شد؛دستگیرم می شد که ریحانه واسش کیه؟؟؟؟

می دونم که دعا می کنم واسش

می دونم که امروز تو سالن دانشکده حین اینکه داشت تابلوهای نقاشیو نیگا می کرد و سرشو با اونا و گوشیش گرم می کرد سوالی که چند هفته ای رو تو ذهنم بود ازش پرسیدم: که چی شد ریحان؟؟؟ و اون خودشو به اون راه زد که کدوم ریحان؟؟ و من گفتم با خنده که ریحان دوستت و اون گفت که هیچی!! معمولی ایم و نگاهشو دزدید

و بازهم یه سوال دیگه تو ذهنم موند که: ریحان چی داره که اینقد برات عزیزه؟؟؟ چی کار کرده واست مگه؟؟؟ همون سوالی که تسنیم باید پارسال درمورد محمدپور می پرسید و نپرسید

 

احساس می کنم شاید و شاید و شاید لااقل الان بدونه که واسه چی من پارسال واس کسی که برام مهمه زیر و رو می شدم که نگهش دارم... و شاید

 

 

هه!!! نمی دونم چرا هی می گم "حال پارسال، حال پارسال"؟؟؟ مگه حال الان من جز حجم گریه چیزی کم داره از حال پارسال؟؟؟؟

 

اصن مگه همین دو ساعت پیش نبود که اس داد و فقط یه جمله معمولی نوشت و منم چشام خیس شد اما غیرمعمولی

 

این روزا بیشتر زمزمه میکنم زمزمه های دائمی تسنیم رو:الهی هب لی کمال انقطاع الیک

 

ذکرش  یا بهتر بگم "از دل خواندنش" واقعا تاثیرگذاره لااقل برای من که داره عمل می کنه

اشکامو بد درمیاره هاااااااا ولی عمل میکنه  

و من بازهم همه را می سپارمت به خودت که نهایت حکمت...


 






تاریخ : یکشنبه 95/3/9 | 4:42 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.