سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تسنیم2:

ریحانه

 

کانالم خیلی چرت و پرت شده نه؟

 

ب سرم زده پاکش کنم

 

حوزه مشهد:

نه. اتفاقا. من دوسش دارم هنوز. تنوع مطالبش خوبه.شاخه شاخه شده باحاله

پاک نکنی جان ما باز??????

 

تسنیم2:

یکی از دوسام بم گف خیلی دیگ چرت و پرت میگی ??

 

فکرم آشفته ست

 

از اینکه دارم همه ش چرت و پرت عاشقانه مینویسم بدم میاد

اصلا از این مود که افتاده تو سرم بدم میاد

 

حوزه مشهد:

خو راست میگه. بعضیییییی جاهاش این حس ب منم دست میده.?? ولی خب اشکال نداره همونم باحاله. منظورم اینه که لذت خودشو داره واس مخاطب.شاید به دلیل متفاوت یا همون اشفته بودنشه ک میگی

 

تسنیم2:

ی چندوقت هیچی نمینویسم

 

جدی ب اینکه ملت ب چرت و پرتام وقتشونو هدر بدن اصابم خورد میشه

 

یکم خودمو پیدا کنم بعد

 

حوزه مشهد:

پس خودت چی¿!!!!

همش ملت و خواسته ملت¿¿¿

اینهمه خوب واس اونا می نویسی حالا دوتا پریشونم این وسط دربیاد از توش واس دل خودت.چیکار میشه مگه.

بدشم کجاش همه ش عاشقانه ست¿¿¿ اره. تعدا زیادی ش اره. اما تو همونا هم دقیق میشی میبینی یه چیزایی مثه نگرش ،تجربه،تداعی،معرفی چیزی یا ...

 

خودت همینی

جان من اصن اون اسفته هاش رو واس من بنویس

 

تسنیم2:

ب خدا بیای ببینی کلی چیز میز مینویسم تازه اینا ک میذارم تو کانال خوباشه

 

حوزه مشهد:

من همون اشفته هاشو بیشتر دوست دارم. بیشتر خودتی انگار

 

تسنیم2:میفرستم

 

حوزه مشهد:

اخ جان... جدی میگم. من این چرند نوشتا رو بیشتر دوس دارم هرچند ک اشتباه باسه.چون خیلی به همون خودی ک میگی گم شده ،ادم نزدیک میشه

دو دوتا چهارتا داره.

 

 

+ با اینکه فک کنم یه هفته ای میشه ک واسم فرستادیشون اما من همین دقیقه های پیش خوندمشون...همونایی که میگفتی اشفته ست ...همونایی که بد و چرت و پرت دونستی و نزاشتی کانالت...همونایی که خودت بودی...دلم خواست این خودت رو...خواستم بگم،من اگه جای تو بودم همه شو میزاشتم کانال...همه شو...

+ هیچ وقت فک نکردم درِ اینجارو تخته کنم واس خوشایند یا بدایند بقیه... من همینم...همین...هرچند اشتباه،هرچند چرند،هرچند قابل نقد،هرچند تکراری و بی روح،بلاخره تهش اینه ک واس خودم مینویسم،واس دلم پ هرانچه باور و اعتقاد و تفکر و نگرش و الی آخر است ...هر کی بدش اومد با یه خدافظی مارو خوشال کنه...والا

+ اگر بخوام در مورد یه موضوعی بنویسم و خودم نباشم که مینویسه،ترجیح میدم یا تا به اون خود نرسیدنم ننویسم یا کلا ننویسم در موردش...این به معنی این نیست ک بیرون از اینجا شارلاتان و دیو هفت سرم...این به معنی این نیست که بیرون اینجا کذاب درجه یکم...این به معنی این نیست که بیرون اینجا منافق و دورویم...این به معنی این نیست که بیرون اینجا یکی دیگرم...نه والا...فقط اینجا مراعات به هزار و یک دلیل و توجیه پاک و ناپاک  نیست....خفقان پنهان و چشم پر غُره ی ناحق بیرون نیست...عقاید مزخرف و مصلحت اندیشی های دیگران نیست... پلشتی و خاله زنک بازی های ممتد و پیش و پس اش نیست...هرچه هست خودت و قلمت و آزادی و آزاده گی ست...ساده تر بگویم:اینجاراستِ حسینی ست وَ آنهایی که من را می شناسند می دانند حسین برای من کیست ...






تاریخ : شنبه 96/11/28 | 3:6 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر 

آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

 

هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر

رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر






تاریخ : شنبه 96/11/28 | 2:29 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

اومده نشسته نبض دانشجو و میکروفن تو حلقش فَک میزنه:

بَسترهای فَساد باید برطرف بشه

لامصب فِساد خودتی جناب ملبس

فِساد اظهر من الشمس خودتونید :/

 

 

+ محسنی اژه ای... قوه قضاییه... قوه علکی مثلا قضاییه

+ دُرّانه:من به پشتوانه این ملت،توی دهن این دولت می زنم






تاریخ : شنبه 96/11/28 | 12:35 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

خب انسانهایی که به منطق ،خیلی دوست شان داری

دلت هم نمی آید بی منطق،زیادی تلخ شوی در موردشان

کمی محتاطانه حرف می زنی و مابقی اش میشود سکوت

به توقیف اختیاری صبور می شوی تا خط نیفتد به بودنشان

به توفیق اجباری صبورتر می شوی تا نلغزد به دلت مهرشان

 

 

# منصف باشیم  در  مورد همه  انهایی که نام شان را شادمانه در مهرانه ی لیست  "بی انتظاران" ذخیره کردیم

# منصف باشیم در مورد همه انهایی که می دانند و می دانیم در بطن وجدان مان و گردن مان حق دارند

# منصف باشیم در مورد همه انهایی که قدم ها شان در شادی ها و تلخی های ما جا مانده است

# منصف باشیم در مورد همه انهایی که حق نان و نمک دلمان را دارند هرچند سفره مان نه

# منصف باشیم در مورد همه انهایی که با شیرینی لبخند شان شیرین و با کمرنگ شدن این شیرینی نگران می شویم

# ... 






تاریخ : شنبه 96/11/28 | 12:16 صبح | نویسنده : ریحان | نظرات ()

ای بابا عید هم یه زمانی چالش بود برای ما دیگه ،چالش نیست...


+ قصار به زبان یک عدد خواهر ، از ته دل یک عدد خواهر دیگر...

+ دارد میرود راهیان نور و من،زیاد دلم خواست دعوت شان را






تاریخ : جمعه 96/11/27 | 11:9 عصر | نویسنده : ریحان | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.